خانواده و فرهنگ - مرکزعلمی کابردی فرهنگ و هنر اراک

دانشجویان گرامی مطالب خود را از طریق ایمیل 13940124kh.f@gmail.com ارسال فرمائید

به وبلاگ من خوش آمدید

:: MRD-L11-CUST 9.1.0.11(IRLC555)
:: پریز تایمر دار دیجیتال

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان خانواده و فرهنگ - مرکزعلمی کابردی فرهنگ و هنر اراک و آدرس khfarhang1394.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:








ارسال تحقیق توسط خانم فریبا امیری

تحقیق خانم فریبا امیری

آداب و رسوم ازدواج در اقوام ترکمن و عرب خوزستان

چکیده: در این مقاله مراسم ازدواج در میان دو قوم ایرانی با تحلیل اسـناد جمـع آوری شـده مربوط به دهه پنجاه و شصت و مقایسه مراسم با زمان کنونی، آورده شده اسـت. بـرای تحلیل از رویکرد ساختارگرایانه استفاده شده و با نشانه شناسی نمادهـا و مراسـم، سـعی شده تا لایه های پنهان در ورای آگاهی جمعی به دست آید و با دیدی ژرفـانگر سـاخت واقعی این مراسم، ورای ظواهری که به چشم می­آیند، مورد بررسی قرار گیرند. هـر دو قوم عرب و ترکمن نسبت به گذشته خود تغییر کرده­اند و این تغییـر در میـان آنـان بـه طرف تنوع زدایی یا یکسان شدگی حرکت کرده است. این تغییرات به گونه­ای اسـت کـه دیگر کمتر می­توان ویژگی­هایی را برای مناسک و آداب ازدواج در میان اقوام برشمرد.

مقدمه

در زندگی انسان مراحل حساسی وجود دارد که باعث گذار او از یـک وضـعیت بـه  وضعیت دیگر می­شود. جهت تثبیت این گذار ، مناسکی انجام می شود. «وان جنپ» ایـن مناسک را «مناسک گذار» نامیده است؛ از این رو این مراحل را «بحران­های زندگی » نیـز نامیده­اند (فکوهی،261 : 1382).

رسیدن به سن بلوغ و گذار از دوران کودکی به دوران جوانی یکـی از ایـن مراحـل است. در اقوام مختلف دنیا برای گذار از این مرحله، آیین­های متفاوتی برگز ار می­شـود؛ ازدواج از جمله این مناسک ا ست. مراسم ازدواج که در اقـوام مختلـف بـه شـکل­هـای متفاوتی برگزار می­شود، پیوند زناشویی بین دختر و پسر را به جامعه اطراف آنها ابـلاغ می­کند به طوری که آنها می­توانند رابطـه­ای کـه تـا قبـل از ازدواج نامـشروع محـسوب می­شد را به رابطه­ای مشروع و در چارچوب قوانین اجتماعی تبدیل کنند. خانواده جـزء نهادهای پایه­ای جامعه است که با مراسم ازدواج آغاز می­شود. ازدواج و رابطه زناشویی مقبولترین شکل اجتماعی برای رابطه دو جنس و تولید مثل و ارضای غرایز و پـرورش کودکان در اکثر فرهنگ ها و ادیان است (حقـی، 53:1376). مناسـک عروسـی و ازدواج یک رابطه زیست­شناختی را به رابطه­ای انسانی و اجتماعی و متفاوت از بقیه موجـودات زنده تبدیل می­کند. به همین دلیل مسأله ازدواج علاوه بر جنبـه زیـست شـناختی، جنبـه اجتماعی و فرهنگی نیز دارد. در این مقاله به تفاوت­ها و شباهت­های مراسـم ازدواج در میـان دو قـوم ایرانـی در گذشته و حال خواهیم پرداخت تا بتوانیم میزان یکسان شدگی یا ایجاد تنوع و دور شدن این مراسم را در طول زمان بررسی کنیم .

ادبیات نظری

ساخت یا ساختار، به عنوان چارچوب متشکل پیدا یا ناپیدایی هـر چیـز، عبـارت از  نظامی است که در آن، همه اجزای یک مجموعه در پیوند بـا یکدیگرنـد و در کـارکردی هماهنگ، کلیت اثر را می­سازند و موجودیت کل اثر در گـرو همـین کـارکرد هماهنـگ است. برخی ساختار را به قوانین ثابت و لایتغیری که در همه سطوح زندگی انـسانی از  آداب و رسوم ازدواج در اقوام ترکمن و عرب خوزستان  شکل بدوی تا پیشرفته مـدخلیت دارد، تعریـف کـرده­انـد از دیـدگاه لـوی اشـتراوس، ساختار یعنی مدل­های ذهنی اندیشمندان که به وسیله آن می­توان به ساختهـای نهفتـه اجتماع پی­برد. برخی از ساختارگرایان ساختار را به امر واقعی و برخی دیگـر آن را بـه امر انتزاعی و مفهومی ذهنی تعریف کرده­اند. بـه نظـر مـی­رسـد، در تعریـف ا شـتراوس ترکیبی از همبستگی اجزا ی یک مجموعه با هدف معین (مفهومی اعتباری و ذهنی) مـد نظر باشد.

لوی اشتراوس از جمله ساختارگرایانی است که ازدواج را پدیده اصـلی در تـشکیل ساخت­های خویشاوندی می­داند. در واقع وصلت ساخت اجتماعی مشروعیت یافته بـه وسیله رسوم را اصلاح می­کند (ریویر ، 1379 : 100). در این دیدگاه ازدواج به عنوان یک پدیده اجتماعی از اهمیـت ویـژه­ای برخـوردار است و در بررسی پدیده اجتماعی ابتدا باید آن را به عناصر تشکیل دهنده آن بازگردانـد و سپس به بازسازی نظری آن­ها در قالب یا الگو اقدام نمـود. ناگفتـه پیداسـت کـه ایـن دیدگاه در بررسی و تحلیل پدیده اجتمـاعی نگـاهی سـاخت گرایانـه دارد و در آن هـر پدیده اجتماعی را می توان در دو سطح مختلف مورد مطالعه قرار داد: نخست مـی­تـوان وضعیت­های فردی را مورد بررسی قرار داد و دست به سـاختن الگوهـای بـه اصـطلاح مکانیکی زد و از سوی دیگر با ثبت تکرار یک پدیده در یک دوره خـاص، در یـک یـا چند جامعه و در انواع مختلف گروه­ها و جـز آن دسـت بـه سـاختن الگوهـایی زد کـه سرشت آماری دارند (توسلی،1379: 164). این سطوح، این امکان را فراهم می­آورند که الگوهایی ساخته شود که به کمک آن­ها بتوان علاوه بر اینکه انواع یک پدیده اجتمـاعی را در جوامع مختلف بازشناخت، انواع متفاوت پدیده های اجتماعی را مورد مقایسه قرار داد. لوی اشتروس پس از تعریف و بـسط مفهـوم سـاخت، ایـن مبحـث را بـا توضـیح ساخت خویشاوندی روشن می سازد و بیان می­کند که مردم­شناس یا جامعـه­شناسـی کـه همسرگزینی را در داخل یک جمعیت معین مورد مشاهده قرار مـی­دهـد، بـه اسـتخراج مجموعه­ای از قواعد ازدواج که مردم مدعی آن هستند، نائل می­شود. این قواعد الگـویی توصیفی را تشکیل مـی دهـد و هنجارهـا و معیارهـا ی جامعـه مـورد مطالعـه را آشـکار می­سازد (همان : 165).

از منظر ساختی برای شناخت کامل یک پدیده اجتماعی باید به لایه­های پنهان که در ورای آگاهی جمعی وجود دارد دست یافت؛ به عبارتی برای درک ساخت واقعـی یـک پدیده باید ورای ظواهری که به چشم مـی­آینـد، عمـل کـرد و ایـن کـار توسـط روش ژرفانگر مردم­شناسان قابل حصول است. شاید اشتباه انسان شناسان سنتی این بوده اسـت که تنها اجزا را در نظر می­گرفتند و رابطه میان آن ها را از قلم می­انداختند اما با رخنه بـه الگوهای قابل مشاهده - منابع اسنادی موجود - و فراتر رفتن از آنها می­تـوان پیونـدهای مهم و اندامی میان آنها را نشان داد .

به طور کلی در جوامع ابتدایی ازدواج نوعی مبادله بود کـه مـی توانـست پیونـدهای لازم را میان دو یا چند گروه ایجاد کند (فکـوهی، 1382: 189). بـه عنـوان مثـال ازدواج درون همسری و برون همسری الگوهای دیگر خویشاوندی­اند که در آن اقـوام مختلـف تصمیم می­گیرند که بین خودشان تبادل زناشویی صورت گیرد یا در حالت دوم بـین دو گروه مختلف. مثلاً ازدواج دختر عمو و پـسر عمـو در بعـضی جوامـع اجبـاری اسـت درحالی که در جوامع دیگر تابو شمرده و نفی می­شود. نقطه حرکت این تفکر وجود فرایندها و مکانیسم­های مشابه در اندیشه انسان اسـت. این فرایندها، در خارج از زمان و مکان قرار می­گیرند یعنـی در زمـان­هـا و مکـان­هـای متفاوت تغییر نمی­کنند (همان : 187). بنـابراین مـی­تـوان بـا بررسـی سـاختارگرایانه بـه مفاهیم ذهنی دیگری که در ساختارهای عمیق فرهنگی وجود دارد دست یافت .قواعد ازدواج در چـارچوب کلـی مفهـوم سـاخت بیـانگر ایـن حقیقـت اسـت کـه پدیده­های اجتماعی از این دست علی رغم تفاوت های برونی می­توانند ساخت همانندی داشته باشند و اندکی دقت در این پدیده ها می­تواند ما را به سـاخت مـشترک و بنیـادی آنها رهنمون کند و این هدف اصلی مردم­شناسانه در بررسی و مـشاهده جامعـه مـورد نظر می­باشد: کشف ساخت مشترک پدیده­های بنیادی و پایه­ای جامعـه کـه در مجمـوع فرهنگ آن جامعه را شکل می­دهند. طبقه­بندی مراسم و قواعد ازدواج یکی از مهم­تـرین روش­ها در راه نیل به این مقصود متعالی فرهنگی است. به طور کلی در نزد برخی انسان­شناسان خانواده مجموعه­ای از روابطی است کـه در پس ظواهر زندگی عادی وجود دارد و با این حساب می­توان گفت که وجود این گونـه  آداب و رسوم ازدواج در اقوام ترکمن و عرب خوزستان روابط، ذاتی هر جامعه­ای است و نقطه انفصال جوامع از طبیعـت و اتـصال بـه فرهنـگ است. البته در حال حاضر این روابـط ممکـن اسـت تفـاوت هـایی را شـامل شـود و از جامعه­ای به جامعه دیگر فرق کند. ولی اینکه چند و چون این روابـط بـه چـه صـورتی است ناشی از امکاناتی است که در دسـترس برقـرار کننـدگان آن روابـط مـی باشـد. در حقیقت نظام خویشاوندی یک نظام تفکری است که اشیاء و رویدادهای پیرامـون، آن را شکل میدهند با. این حساب میتوان نتیجه گرفت که خویشاوندی یک رفتار اجتمـاعی است تا یک واقعیت زیست­شناختی و نیز خویشاوندی فرهنگی است نه طبیعی. طبیعت به عنوان حوزهای کلی، خودجوش و خودسامان کـه وابـسته بـه هـیچ نظـام هنجاری نیست و فرهنگ حوزهای وابسته به منظومه­ای از هنجارهای انتظام بخش اسـت که از جامعه­ای به جامعه دیگر تفاوت می­کند (بشریه، 1379:8). فرهنـگ امـری متـأخر است و طبیعت امری متقدم. ما انسان­ها در وهله اول به عنوان آدمیزاد جزئی از طبیعتـیم و به عنوان انسان جزئی از فرهنگی خاص هـستیم . طبیعـت، بـه ایـن معنـی ا سـت کـه هیچگونه دستکاری در محیط انجام نداده­ایم. هر چه جامعه­ای کمتر تغییر کرده باشـد بـه طبیعت نزدیکتر به نظر می­رسد و دور شدن انسان از طبیعت، فرهنگ را که مجموعـه­ای ها از نظامی ساختمند است، به وجود آورده است. آنچه انسان را می­سازد بعـد فرهنگـی است که در آن زبان نقـش مـسلط را دارد. کلیـد فهـم زنـدگی اجتمـاعی عبارتـست از ساختارهای نمادین خویشاوندی، زبان و مبادله و نه زیست­شناسی. در واقـع نظـام­هـای خویشاوندی طبیعت را مهار می­کنند، آنها پدیده­های فرهنگی هستند و گـذر از طبیعـت به فرهنگ را ممکن می­سازند (لچت،119:1377-120). در مقاله حاضر مراسم ازدواج در میان دو قوم ایرانی عـرب و تـرکمن در گذشـته و حال با در نظر گرفتن نظریه ساختارگرایی بررسی شده است .

مراسم ازدواج در میان قوم عرب

در گذشته ازدواج در میان قوم عرب غالباً در سنین پایین تر از 18 سال و به صـورت درون گروهی و فامیلی انجام می گرفت. در مورد دختران گاهی قبـل از 12 سـالگی نیـز اتفاق می افتاد که این امر بیشتر به علت روابط نزدیک و تنگاتنـگ خـانواده­هـا و وجـود عرف­های عشایری بود. ازدواج از نظر عشایر خوزستان مزایای زیادی داشـت و دارد از جمله این مزایا تداوم نسل، بهره اقتصادی، دور ساختن جوانان از فساد اخلاقی، تقویـت نیروی جنگ و دفاع از خانواده و طایفه، اسـتحکام روابـط دوسـتانه بـین خـانواده هـای همسران، ازدیاد ایمان زن و شوهر و احساس مسئولیت بـوده اسـت (پورکـاظم، 1375: 40).

در حال حاضر نیز سن ازدواج عموماً در میان عرب­ها پایین اسـت مخـصوصاً بـرای دختران که بعضی دلیل آن را وضعیت مناسب فیزیکی دختـران عـرب و آمـادگی بـرای ازدواج و پایین بودن سن بلوغ در میان آنان می­دانند. به طور کلی ازدواج در گذشـته در میان عرب­ها چه در شهر و چه روستا و چه عشایر بر مبنای قبیلـه انجـام مـی گرفـت و نظارت نظام خویشاوندی بر آن بسیار شدید بود به طوری که رئیس قبیله و ریش سفیدان در این مسئله دخالت می کردند. در حال حاضر بـه دلیـل نبـود سیـستم سلـسله مراتـب عشایری و قبیله­ای به شکل سابق، تغییراتی را می­توان در این مراسـم مـشاهده کـرد بـه طوریکه شاید یکجانشین شدن جوامع عـرب عـشایر و تغییـر سـبک زنـدگی بـه ایـن تغییرها دامن زده باشد ولی نمی­توان علت این تغییر ها یـا تـأثیر مـسائلی چـون شـهری شدن را عامل دقیق معرفی کرد. در این تحقیق منظور از قـوم عـرب، عـرب­هـای مقـیم خوزستان می­باشد .

درگذشته در میان قبایل عرب خوزستان انتخاب همسر تقریباً توسط ریش سـفیدان و بزرگان تعیین می­شد و تقریباً دختر و پسر نقشی در انتخاب همسر خـود نداشـتند زیـرا شرایط ازدواج درون همسری بـود و در صـورت بـرون همـسری از قبیلـه خـود طـرد می­شدند. بنابراین ازدواج به شکل «اجباری» یـا «نـاف بریـده » و یا «فـامیلی » بـسیار رواج داشت و اگر در مواردی برون همسری اتفاق می­افتاد باید به تأیید رئیس قبیله مـی­رسـید که در غیر این صورت آن خانواده مشمول «قانون نهوه» می­شد. طبق این قانون خـانواده مورد نظـر از ارث و دیگـر مزایـای خـانوادگی محـروم مـی­شـد و حتـی مجبـور بـود جریمه­های سنگینی بپردازد؛ مثلاً گاهی این افراد را مجبور می­کردند تا همسران خـود را طلاق دهند؛ بنابراین معمولاً رئیس قبیله چنین اجازه­ای را صادر نمی­کرد. دلیل پافشاری بر ازدواج­های فامیلی نگه داشتن انسجام فامیلی و قبیله­ای و همچنین عدم اختلاط خون  دو قبیله بود که معمولاً برای زمان جنگ بین قبایل کارکرد داشت؛ زیرا اگر دختـری بـه قبیله دیگر داده می­شد و جنگی با آن قبیله در می­گرفت فرزنـدان او بـه طـرف خانـدان پدری خویش می­رفتند و در نتیجه به ضرر قبیله بود. بر این اساس ازدواج در میان قـوم عرب بسیار درون­ همسری بـود و اغلـب پـسر­ها نقـشی در انتخـاب همـسر نداشـتند و دخترها نیز هیچگاه نمی­توانستند در مقابل ازدواج با فرد ناخواسـته مخالفـت کننـد؛ بـه عبارت دیگر حق انتخاب وجود نداشت. در این میان ازدواج دختـر عمـو و پـسر عمـو بسیار شایع بود. میزان اختیار در انتخاب همسر چنان بود که پسران قبیله حق داشـتند از ازدواج دختری که از زمان کودکی برایشان در نظر گرفته بودند جلوگیری کنند.

اعراب خوزسـتان ازدواج «هـم خـون» را مایـه پـاکی خـون، نگهدارنـده اصـالت و منتقل­کننده صفات عالیه اجدادی به نسل­های جدید می­دانستند. برای تحقق این اهـداف معمولاً به ازدواج قوم و خویش نزدیک به­خـصوص دختـر عمـو بـا پـسر عمـو اهمیـت بیشتری داده می­شد. در نظام ازدواج عرب ها، ازدواج با بیگانه تابو محسوب می­شـد. آنـان معتقـد بود نـد ازدواج برون گروهی سبب از بین رفتن پاکی خون و لوث شدن اصالت نسب مـی­شـود. همچنین بعضی معتقد بودند که اصل و نسب آنان نسبت به دیگران عالی­تـر و متمـایزتر است پس نباید دختران خود را به آنان بدهند. در سال­های اخیـر تحـولاتی رخ داده کـه شاید این تحول ها در میان برخی خانواده شامل حال دختران نشده است مثلاً در حـال حاضر پسر­ها می­توانند با دختران مورد علاقه خود حتی اگر غیـر عـرب باشـند ازدواج کنند. اما این شرایط در مورد دختران کمتر اتفاق می­افتد و تنها در مـوارد خاصـی دیـده شده است مانند هنگامی که آن دختر اصلاً از میـان خویـشانش خواسـتگاری نداشـته و فامیل به اتفاق با ازدواج او با فرد مورد نظر رضایت داده­اند یـا زمـانی کـه دختـر دارای تحصیلات عالی مانند پزشکی و امثال آن باشد و در این صـورت شـوهر هـم کفـوی از نظر علمی در فامیل خود نیابد.

در گذشته ازدواج برون گروهی اغلب مصلحتی بـود مـثلاً بـه خـاطر ایجـاد رابطـه دوستی، نزدیکی و برای ایجاد حسن رابطه با قبیله همطراز خود انجام می­گرفت. گـاهی هم برای ایجاد صمیمیت یا اعلام وابستگی و انقیاد صورت می­رفت.

علاوه بر این نوع ازدواج­ها، ازدواج «تبرک » هم وجود داشت که اساس آن بر سـنت نذر بود. به این ترتیب که والدین دختر او را نذر خـانواده سـادات مـی­کردنـد مـثلاً در دشت آزادگان بعضی خانواده های سادات مثل مرحوم سید عرب سید جـابر از مـشا هیر سادات و مهمان نوازان معروف خوزستان بود که مردم، دختران خود را نذر او می­کردند .سید هم غالباً آنان را آزاد می­کرد و در این صورت دختران می­توانـستند بـا غیـر فامیـل ازدواج کنند. عشایر هم به خاطر حرمـت نـذر و احتـرام سـید مـانع از ازدواج آنـان بـا دیگری نمی­شدند .در سال­های اخیر با گسترش علم و دانش و بالاتر رفتن سـطح آگـاهی مـردم، افـراد متوجه شده­اند که بسیاری از بیماری­های جسمی و روانـی در اثـر وراثـت و ژن­هـا بـه فرزندان منتقل می­شود. این امـر باعـث شـده تـا بعـضی افـراد از ازدواج درون گروهـی خودداری کنند و به انتخاب همـسر از خـارج فامیـل اقـدام کننـد و چـون طبـق رسـم اجتماعی نهوه نمی­توانستند از طوایف عرب دیگر زن بگیرند پس ناچار شـدند از اقـوام غیر عرب زن برگزینند (پورکاظم، 73:1375 - 58).

همچنین قوانینی در میان قوم عرب وجود داشت که در گذشـته بـه شـدت رعایـت می­شد و هم ­اکنون نیز با وجود شهرنشینی و یکجانشینی گاهی به همان شـیوه قـدیمی و با همان قوانین عرفی سابق مسائل خود را حل می­نمایند. از جملـه ایـن قـوانین «آیـین فصل » است که شبیه «خون بس» در میان اقوام دیگر می­باشد. در برخی موارد دیده شده که دادگاه­های خوزستان موارد پیچیده را به عرف عشایری واگـذار کـرده انـد تـا حـل و فصل شود. یکی از جنبه های آن هم « فصل زن» است که البته اخیراً کمرنگ­تر از گذشـته شده است. در این رسم خانواده قاتل مجبور بودند به عنوان دیه فرد مقتول یک یا دو یا حتی چند زن را به عقد بـرادران یـا پـسرعموهای مقتـول در آورنـد تـا ظـاهر اً میـان دو خانواده قاتل و مقتول پیوند خونی ایجـاد کننـد و در واقـع زنـان در ایـن میـان قربـانی می­شدند. این زنان نباید بیوه می­بودند و معمولاً یکی از دخترها حتماً به برادر، فرزند یـا پسر عموی مقتول داده می­شد و دخترهـای دیگـر بـه افـراد عـشیره مقتـول اختـصاص می­یافت. مهریه و جهیزیه این دختران به عهده عشیره قاتـل بـود . آیـین دیگـر در میـان ها عرب­ها « فصل هتک ناموس» بود. در این آیین در صورتی که پسر با جواب منفی بـرای  آداب و رسوم ازدواج در اقوام ترکمن و عرب خوزستان ازدواج با دختری مواجه می­شد دختر را می­ربود، مشمول قانون فـصل هتـک نـاموس می­شد و باید مبلغی را به عنوان فصل که میزان آن بر اساس پـول و ارزش رایـج متغیـر بود به عشیره می­پرداخت (عزیزی بنی­طرف، 1372: تلخیص).

امروزه نیز حق انتخاب در میان برخی تا حدودی مانند گذشته به وسیله قبیله تعیـین می­شود ولی حق ازدواج برون گروهی بویژه بین افراد تحصیل کرده بیشتر شده است. در سال­های دهه هشتاد نسبت به گذشته تغییراتی در مرحله انتخاب همسر روی داده است که از جمله آن می­توان بـه ازدواج بـرون گروهـی اشـاره کـرد البتـه هنـوز ازدواج هـای درونگروهی دیده می­شود و عده­ای ناف بریده هم هستند و پدران دختر و پسر بـا هـم فامیل می­باشند. از تغییرات دیگر موافقت نسبی دختر و پسر است کـه درگذشـته اصـلاً مرسوم نبود و دختر و پسر به هیچ عنوان یکدیگر را تا شب عروسی نمی­دیدنـد و فقـط برای آن ها طرف مقابل را توصیف می­کردند ولی امروزه پس از موافقت خانواده­ها پـسر را برای دیدن دختر به مراسم خواستگاری می­برند. همچنین گاهی اوقات خانواده دختـر برای دیدن وضعیت داماد آینده خود و خانواده اش به خانه آنان می­رونـد کـه درگذشـته معمول نبود .

در گذشته، مهریه توسط ریش سفیدان تعیین می­شد و ریـش سـفیدان بـر سـر مهریـه چانه می­زدند و در نهایت باید تمام مبلغ مهریه یا حداقل نصف آن بـه پـدر دختـر داده می­شد که او با این میزان وسایل لازم و جهیزیه برای عروس و داماد تهیه می­کرد. امروزه جلسه خواستگاری جنبه تشریفاتی دارد و برای احتـرام بـه بزرگـان و دیگـر اعضای فامیل و همچنین برای علنی کردن خواستگاری اسـت. مبلـغ مهریـه توسـط دو خانواده توافق و به پدر دختر داده می شود؛ اگر ازدوا ج درون گروهی باشد میزان مهریـه کم است ولی اگر برون گروهی باشد میزان مهریه بیشتر است .

نکته قابل توجه دیگر این است که چه در گذشته و چه امروزه شـیربها و مهریـه بـه طور جداگانه از داماد گرفته نمی­شود. شـاید بتـوان دلیـل نگـرفتن شـیربها توسـط پـدر عروس از داماد را درون گروهی بودن ازدواج دانست؛ چون دختر با پسر عموی خود یـا یکی از فامیل خود ازدواج می کرد و احتمال طلاق بسیار کم بود . مهریه در میان اعـراب شباهتی به این موضوع در میان اقوام دیگر نداشت و آن چه به عنوان مهریه گرفته می­شد شبیه به شیربها در اقوام دیگر بود کـه آن هـم بـرای تهیـه جهیزیـه و اسـباب و وسـایل عروس گرفته می­شد و چیزی به پدر عروس نمی­رسید زیرا دختر به عنوان نیـروی کـار یا عامل مبادله به گروهها ی دیگر داده نمی­شـد و در نتیجـه پـدر نیـز چیـزی بـه جـای دخترش از داماد دریافت نمی­کرد. در گذشته به جای حلقه نامزدی که امـروزه متـداول شـد ه اسـت اعـراب از نیـشان «nišân»یعنی علامـت خواسـتگاری اسـتفاده مـی­کردنـد؛ دو سـه روز پـس از خطوبـه «xatube»یا خواستگاری، خانواده پسر مقـداری البـسه و لـوازم مقـدماتی ماننـد بـشت «bašt» عبا، حنا، شانه، کیسه حمام، آینه، عطـر یـا بخـور و چنـد پیـراهن و پیژامـه را خریداری مـی­کردنـد و توسـط مـادر پـسر و چنـد زن دیگـر از فامیـل او بـرای دختـر خواستگاری شده می­بردند. دختر نیشان شده تا شب زفاف حـق دیـدن شـوهر خـود را نداشت؛ به  ندرت داماد هنگام تحویل نیشان خواستگاری در منزل دختر حـضور داشـت و در صورت چنین وضعیتی او در ا تاق نشیمن مردان باقی مـی­مانـد. در تهیـه و خریـد نیشان غالباً دختر و خویشان او هیچ دخالتی نداشتند و این وسایل طبق نظر و خواسـت خانواده پسر و به خرج آنان تهیه می­شد. درگذشته جهیزیه دختران شامل لوازم خواب و یک صندوق چوبی بود که توسط خانوادهاش خریداری می­شد. امروزه رسم نیشان بردن وجود دارد ولی به جای نیشان، دختر و پسر حلقه نـامزدی رد و بدل می­کنند. در ازدواج­های فامیلی معمولاً تشریفات کمتر دیده میشـود و مهریـه را بسیار پایین در نظر می­گیرند. معمولاً مهریه را به دو قسمت تقسیم می­کنند؛ مبلغـی را برای خریداری طلا اختصاص می­دهند و از بقیه آن وسایل ضروری تهیـه مـی­کننـد. در ازدواجهای فامیلی چون مهریه کم اسـت جهیزیـه هـم بـسیار نـاچیز گرفتـه مـی­شـود. لباسهای لازم برای عروس نیز معمولاً علاوه بر مهریـه بـه وسـیله خـانواده پـسر تهیـه می­شود. در ازدواج های برون گروهی، داماد علاوه بر خرید لباس عروس معمولاً به زنان فامیل عروس هم پیراهن هایی تحت عنوان خلعت هدیه می­دهد و باید جهیزیه ای علاوه بر آنچه عروس می­آورد هم تهیه کند .

بنابراین به خوبی میتوان تفاوت ازدواج بـرون گروهـی و درون گروهـی را در میـان عرب­ها مشاهده کرد و مورد بررسی قرار داد. در ازدواج درون­گروهی مبادله­ای صـورت آداب و رسوم ازدواج در اقوام ترکمن و عرب خوزستان نمی­گیرد؛ مهریه و جهیزیه کم در نظر گرفته می­شود، عروسی ساده برگـزار مـی شـود و محل اقامت جداگانه از داماد خواسته نمی­شود. اما در ازدواج برون­گروهی همه موارد از داماد خواسته می شود و داماد هم باید آن را تهیه کند. در ازدواج درون گروهی پسر نـزد پدر می­ماند و معمولاً پدر مکان هستند تا موقعی که بتوانند از لحاظ مالی از خانه پـدری جدا شوند و در نهایت هم پسر اول ، با پدر و مادر خود میماند و بقیـه از پـدر و مـادر جدا می­شوند .

در گذشته حنابندان ساده برگزار می­شد اما امروزه برای حنابندان جشن مـی­گیرنـد و عروس، لباس سبز مجلسی می­پوشد و حنا در طبق می­گذارند و به همه تعارف می­کنند.  کف دست عروس اسکناسی می­گذارند که رویش حنا قرار داده­اند. این مراسم در منـزل پدر عروس و شـب قبـل از عروسـی برگـزار مـی­شـود و همـه بـه شـادی و پـایکوبی می­پردازند .

اعراب خوزستان به مراسم عروسی زفاف می­گویند. مهمترین ویژگی این مراسم زیبا در گذشته شرکت و مشارکت در برگزاری مراسم عروسی بود؛ بـر روی رودخانـه بلـم  می­گذاشتند و عروس را با بلم به خانه داماد می­بردند. این شکل باعث می­شد کـه همـه اهالی روستاها و جمعیت بین راه شاهد این مراسم باشند و در جـشن عروسـی شـرکت کنند. همچنین «زوافیف» (مردانی که عروس را بـا بلـم بـه خانـه دامـاد مـی برنـد) بـین خانواده­های یک عشیره تقسیم می­شدند و هر کدام از اعضای عشیره از چند تن از آنـان پذیرایی می­کرد. این امر باعث می­شد که همه در مراسم عروسی شرکت کنند و خـود را  در این مراسم شریک بدانند. اعضای یک عشیره همه با هم فامیل بودند و بنـابراین ایـن مراسم بدینوسیله از حالت انفرادی به مراسمی اجتماعی تبدیل می­شد به طوری که همـه این مراسم را متعلق به عشیره خود می­دانستند نه متعلق به یک فرد یا یـک خـانواده. در این قسمت حضور ساختار قابل مشاهده است؛ یک فرد به تنهایی و بـدون گروهـی کـه به آن متعلق است معنا نمی­یابد. بعد از این که عروس به خانه داماد می رسید به اسـتقبال او می­آمدند و جلوی او مرغ یا گوسفند قربانی می­کردند که به آن «فیده» مـی­گفتنـد. در گذشته با ورود عروس به خانه داماد اعمـالی توسـط دامـاد در حـضور دیگـران انجـام  می­شد که نشانه تحت فرمان بود ن زن و فرمانروایی مرد بـود امـا امـروزه ایـن عمـل را انجام نمی­دهند .

جمع­بندی

هر دو قوم عرب و ترکمن نسبت به گذشته خود تغییر کرده اند و این تغییر در میـان آنان به یک سمت حرکت کرده است و میتوان نوعی تنوع زدایی یا یکسان شـدگی را در میان آنان مشاهده کرد. بیشتر تنوع زدایی را مـی­تـوان در شـیوه برگـزاری مراسـم شـب عروسی یا در واقع در شکل ظاهری مراسم مشاهده کرد.

در هر دو قوم می توان حرکت از ازدواج درون همسری به ازدواج بـرون همـسر ی را مشاهده کرد . البته این امر در هر قوم به شکل های متفاوتی مشاهده می­شود به طوریکـه برون­همسری برای اعراب به معنای ازدواج عرب با عجم و در میان ترکمن­ها به معنـای ازدواج با ایل های مختلف ترکمن و عدم محدودیت بین ایل های ترکمن اسـت و هنـوز برون­همسری به معنای ازدواج ترکمن با غ یرترکمن بین این قـوم متـداول نـشده اسـت .

 

بنابراین نمی­توان میزان برون همسری را بین این دو قوم به شکل یکـسان مـشاهده کـرد ولی به طور کلی میزان برون همسری نسبت به گذشته در هر یک از ایـن اقـوام افـزایش داشته است.

در مرحله انتخاب همسر هر دو قوم به سمت کمتر کردن محدودیت برای دختران و پسران خود حرکت کرده­اند. صحبت دخترها و پسرها بـدون حـضور والـدین از جملـه ها این کاهش محدودیت است.

کاهش انواع ازدواج مانند ازدواج به شیوه خون بس و ازدواج اجباری لویرات یا عقد با سادات قابل مشاهده است و می­تواند دلیل دیگری برای کاهش محدودیت والدین یـا گروه قومی در انتخاب همسر باشد. همچنین تغییر نقش زن نسبت به گذشته نیز باعـث کاهش این نوع ازدواج­ها شده است. تعیین میزان مهریه تقریباً از گروه ریش سفیدان بـه خانواده دختر و پسر در حال کاهش است که می­توان علت آن را کاهش سیستم قبیله­ای  آداب و رسوم ازدواج در اقوام ترکمن و عرب خوزستان و عشیره­ای و کاهش نقش گروه در تعیین همسر آینده افراد دانست به طوری که حضور ریش سفیدان در مراسم علنی خواسـتگاری حالـت تـشریفاتی بـه خـود گرفتـه و بـرای احترام­گذاری به آنان است.

کاهش محدودیت در انتخاب همسر مخصوصاً برای دختران، کاهش رسم هـایی کـه در مراسم عروسی نشان از ریاست مرد و فرمـانبر داری زن در زنـدگی زناشـویی دارد وکمرنگ شدن رسمی مانند شیربها نشان می­دهد که مردسـالاری در جامعـه رو بـه زوال است.

حضور پر رنگ اقوام و خویشاوندان در مراحل مختلف مراسـم ازدواج و مـشارکت آنان در این مناسک در زمان حال و عدم کاهش نقش خانواده در این مراسم را می تـوان از دیگر عواملی برشمرد که قابل مشاهده است. این مسئله نمایانگر نقـش پر رنـگ نهـاد خانواده در زندگی افراد در این دو قوم است و می­توان گفت با وجود نهادهـای دولتـی متفاوت در ایران هنوز خانواده نقش به سزایی در زنـدگی افـراد دارد و نهادهـای نظـام دیوانسالار حاکم هنوز نتوانسته جایگزین نظام خویشاوندی در میان اقوام شود.

از دیگر تغییراتی که می­توان در مورد این مراسم برشمرد افزایش میزان تـشریفات و مخارج بیشتر این مراسم نسبت به گذشته است و بیش از آن که قـوانین عرفـی در میـان اقوام دچار تغییر شده باشند، میزان تشریفات و ظاهر این مراسم تغییر کرده است. شـاید بتوان گفت که سرعت تغییر زیرساخت ها و قوانین عرفی بـسیار کنـدتر از ظـواهر ایـن مراسم در طول زمان مورد بررسی بوده است. این تغییر مـی توانـد تحـت تـأثیر عوامـل متعددی مانند وسایل ارتباط جمعی (تلویزیون و اینترنت و ماهواره ) باشد که امروزه در همه نقاط ایران قابل دسترس است و نوعی یکسان­سازی و تنوع­زدایی ایجاد کرده است.

 



نوشته شده توسط جواد معصومی در چهار شنبه 27 خرداد 1394

ارسال مطالب از طرف دانشجویان خانم فاطمه عبدی

 مطالب ارسال شده توسط خانم فاطمه عبدی

رسوم ازدواج قوم لر  

آداب و رسوم و سنت هایی که در مراسم عروسی وجود دارد دارای ریشه های تاریخی و کارکردهای مشخص است . در این نوشتار تنها آداب و رسوم و سنت های رایج در مراسم ازدواج توصیف می شود . این آداب و رسوم از گذشته های دور وجود داشته و کم و بیش امروزه نیز در مناطق مختلف استان کهگیلویه وبویراحمد رواج دارد

کچه زنی ( کنایه زنی

مادر یا یکی از بستگان داماد پس از مشورت بسیار خصوصی با یکی از والدین دختر مورد نظر کنایه ای را می زند و با زرنگی خاصی سعی دارد که در نگاه اول تمایل و رضایت والدین دختر به وصلت با پسرش را مورد سنجش قرار دهد ، در این مرحله حرف صریح و رک نباید گفته شود

آداب و روسم و سنت هایی که در مراسم عروسی وجود دارد ، دارای ریشه های تاریخی و کارکردهای مشخص است

کدخداگشونی ( خواستگاری مقدماتی

در مرحله نخست برای خواستگاری ، خانواده داماد ، فردی از نزدیکان و بزرگان خویش را به خانه عروس می فرستند تا به طور آشکار از عروس مورد نظر خواستگاری کند . خانواده عروس در این مرحله ، نظر قاطع خویش را ابراز نمی کنند  ولی می توان از لحن آنها فهمید که آیا رضایت دارند یا خیر ؟ اگر خانواده عروس در این مرحله قصد داشته باشند کاملاً جواب منفی بدهند به نحوی پاسخ می دهند که طرف مقابل وارد مراحل بعدی نشود . اما اگر رضایت داشته باشند ، با خنده و گشاده رویی بامهمانان رضایت خود را نسبت به این وصلت نشان می دهند

خواستگاری ( گپ زنی

خانواده داماد در این مرحله دست به شگرد جالبی می زند . کلیه افراد فامیل نزدیک یا ده خویش را به منزلش دعوت می کند و پس از صرف شیرینی و میوه و چای ، یکی از افراد خانواده داماد لب به سخن می گشاید . وی هدف از این دعوت را بیان می کند و از حاضران می خواهد اگر با این وصلت موافقت دارند ، کسانی را برای رفتن به منزل دختر مورد نظرشان برای خواستگاری تعیین کنند . بدیهی است در این جلسه در هر صورت کسانی که با موضوع موافقت ندارند مجلس را ترک می کنند و موافقین کسانی را برای خواستگاری انتخاب می نمایند . آنها در زمانی که تعیین شده است جهت خواستگاری به خانواده دختر می روند و به طور رسمی از دختر خواستگاری می کنند . خانواده دختر جواب قطعی خود را مشروط به توافق بستگان نزدیک خویش می داند . البته وی در مرحله « کد خدا گشونی » از نظر بستگان درجه اول و آنهایی که در محل نفوذ دارند با خبر شده است . به هر حال خانواده عروس اعلام می کنند که چند روز دیگر جوابتان را به فلانی ( یکی از خواستگاران ) خواهیم داد . از این رو خانواده دخترجلسه ای همانند آن جلسه ای که خانواده داماد ترتیب دادند ، تشکیل داده و جواب قطعی را به نماینده تعیین شده خواهند داد و پس از این در صورت جواب مثبت دختر و پسر به طور رسمی نامزد یکدیگر شناخته می شوند

بردن داماد به خانه همسر آینده اش ( خسی

با نامزد شدن دختر و پسر ، داماد به همراه چند نفر از کسان خود با اعلام قبلی به صرف شام یا ناهار به خانه خسی ( خانه همسر آینده اش ) می رود تا از آن روز به بعد ، داماد بتواند به خانه همسر آینده اش رفت و آمد کند

رخت کنونی نامزدی ( نشانه بندون

« رخت کنون » مراسمی کاملاً زنانه است و در این مراسم مقداری لباس و طلا ، و زینت آلاتی همانند گوشواره ، حلقه ، دست بند و … طی مراسمی ویژه ، به خانه دختر برده می شود . با اجرای این مراسم ، خانواده پسر نشانه ای بر روی دستان یا گوش های عروس خویش می گذارند

کد خدا کشونی

در این مرحله با موافقت خانواده ها ، زمان عروسی مشخص می شود . در این مرحله با اطلاع قبلی مجدداً عده ای از ریش سفیدان ( فامیل و کسان ) داماد جهت تعیین روز دقیق عروسی و تعیین « مهریه ومیزان پول نقدی » به خانواده عروس می روند . در این جلسه بین ریش سفیدان فامیل داماد و ریش سفیدان فامیل عروس ، جهت انجام مراسم بعدی ، توافق صورت می گیرد . البته در همه این مراحل اصل بر توافق طرفین است

مهریه

مهریه که در اصطلاح محلی به آن « پشت قباله » یا « حق مهر » می گویند ، همان « صداق » یا « مهریه » است که در دفاتر در سند رسمی ازدواج درج می شود و محمل
« شرعی » نیز دارد

میزان مهریه در وهله اول تضمینی است برای جلوگیری از طلاق و برآورد عموم این است که هر چه سنگین تر گرفته شود  از قدرت بازدارندگی بیشتری برخوردار
می شود . در هر صورت « پشت قباله » نسبت به عوامل زیر متغیر است

1- خویشاوندی : بدیهی است که وقتی عروس و داماد از یک ده یا خویشاوند نزدیک باشند ، به احتمال پشت قباله وی اندک است ؛ بر عکس در صورتی که خویشاوند نباشد و مخصوصاً از دو طایفه یا از دو روستا باشند سعی می شود که تا حد امکان پشت قباله بیشتر باشد

موقعیت اجتماعی و اقتصادی خانواده : هنگامی که دختر از طبقه و قشر بالای جامعه باشد ، ا حتمالاً میزان پشت قباله وی بیشتر است

موقعیت مذهبی : هنگامی که دختر از اعضای خانواده های مذهبی باشد و یا احتمالاً از وابستگان روحانیون سرشناس باشد ، احتمالاً میزان « پشت قباله » وی کمتر است

وضعیت ظاهری دختر : وجاهت و میزان زیبایی دختر نیز در میزان مهریه وی مؤثر است

باید متذکر شد که مهریه هر چند مطابق قوانین حقوقی و شرعی و در شمار حق زن است ، و او می تواند آن را طلب کند ، ولی تا جایی که بررسی شد ، هیچ کس مبلغ مهریه را نپرداخته است ، مگر در مواردی که طلاق صورت گرفته باشد

شیر بها

شیر بها مبلغی است که خانواده شوهر به خانواده دختر می دهد تا به ازای آن خانواده زن جهیزیه دختر خود را تدارک نمایند و از طریق آن مقدمات عروسی را فراهم نمایند . با وجود این چه مبلغ را « عروس بها » معنی کنیم و چه شیربها در استان کهگیلویه وبویراحمد با این معانی چندان کاربردی ندارد

تفاوت اساسی که بین عروسی های استان کهگیلویه وبویراحمد با مناطق دیگر وجود دارد در این است که در دیگر مناطق معمولاً خانواده دختر باید کل جهیزیه وی را تهیه کنند و سپس او را به خانه بخت بفرستند ، ولی در این منطقه اولین رسم وشرطی که وجود دارد « کاغذ خانه داری » است که شرح آن خواهد آمد . اجرای رسم « کاغذ خانه داری » بر عهده خانواده پسر است و باید این لوازم را تهیه کرده و تحویل بدهند . بر اساس « کاغذ خانه داری » خانواده دختر در مقابل وسایلی که به دختر خویش می دهند ، مقداری پول می گیرند که خانواده دختر میزان آن را درمراسم
« کدخدا برونی » تعیین می کند . این مبلغ نسبت به توان خانواده پسر و وسایلی که خانواده دختر برای فرزندشان تهیه می کند متفاوت است

کاغذ خانه داری

کاغذ خانه داری رسیدی است که در مجلس « کدخدا کشونی » از خانواده داماد گرفته می شود . در آن رسید ، کلیه وسایل عروسی و لوازم خانه بسته به شرایط روز نوشته می شود و خانواده پسر ملزم به تهیه آنها به هنگام عروسی است . در روزگار قدیم که برق نبود ، وسایل برقی جزو این وسایل نبود ، ولی در حال حاضر لوازم برقی همانند یخچال ، پنکه ، کولر و وسایلی همانند کمد و ظرف چینی ، فرش و رختخواب و … را شامل می شود . در مواردی نیز ماشین لباسشویی ، آبمیوه گیری و … کالاهای لوکس دیگری را ضافه می کنند که بستگی به شرایط اقتصادی طرفین دارد . البته اگر در مجلس یاد شده قرار شد که بعضی وسایل به وسیله خانواده دختر تهیه شود ، آن کالاها از لیست یاد شده حذف می شود

به هر حال پس از تعیین میزان مهریه « پشت قباله » ، میزان پول نقد و گرفتن
« کاغذ خانه داری » روز عروسی مشخص می شود و ضمن آن میزان تقریبی وسایل خوراکی مورد نیاز جهت انجام مراسم و دعوت بستگان درخواست می شود . در این مرحله خانواده داماد از خانواده عروس می خواهند نیازهای خود را در مورد تعداد گوسفند ، بز و مرغ ( برای کشتار ) ، مقداری برنج ، قند ، چای و … اعلام کنند . بدیهی است در صورتی که خانواده دختر قصد دعوت کلیه بستگان را داشته باشد ، خانواده داماد نیز کلیه بستگان خویش را دعوت کند و در این صورت هزینه ها نیز بالا می رود

دو طرف نمایندگانی هم انتخاب می کنند تا در صورتی که بستگان و اقوام مشترک داشته باشند ، دعوت کردن از آنها بین خانواده دختر و پسر تقسیم شود

عروسی

در روزی معین که قبلاً مورد توافق طرفین قرار گرفته است مراسم عروسی آغاز می شود

مکان پذیرایی

پذیرایی هم ازطرف خانواده داماد انجام می گیرد و هم از ناحیه خانواده عروس . با این حال پذیرایی از طرف خانواده عروس معمولاً کوتاهتر و به صرف شام یا ناهار صورت می گیرد ، در حالیکه پذیرایی از ناحیه داماد معمولاً چند روز وبه صرف چند شام وناهار انجام می گیرد . تاکنون معمولاً مکان پذیرایی خانواده عروس و پذیرایی خانواده داماد در منزل پدر عروس و پدر داماد صورت گرفته است ، لیکن امروزه با در برخی از خانواده ها مراسم عروسی در اماکن تفریحی یا هتل ها صورت می گیرد

مراسم دعوت

همانگونه که ذکر شد قبلاً تعیین می شود چه گروهی را چه کسی دعوت کند ، یک روز قبل از موعدی که قرار است مدعوین دعوت شوند به وسیله کارت عروسی یا به صورت شفاهی از آنها دعوت می کنند که فردا ظهر یا شام به منزل فلانی « معمولاً پدر عروس یا پدر داماد » تشریف آورید و در قدیم رسم بود که به کسی جهت دعوت قدم رنجه می کرد مبلغی عنوان « ‌رنج پا یا پارنجون » داده می شد . بدین ترتیب طی یک روز یا چند روز بسته به شرایط و تعداد میهمانان مراسم پذیرایی طول می کشد

میهمانان هنگامی که جهت صرف غذا به عروسی حرکت می کنند ، گروه گروه خود را به مراسم می رسانند . خانواده ها یا فامیل با همدیگر خواهند رفت . آنها قبل از حرکت در یک نقطه جمع می شوند و مشورت می کنند که هر فرد چه میزان پول بدهد . مبالغ را به یک نفر می دهند و روانه می شوند . هنگامی که وارد شدند وظایف میزبان شروع می شود ، با نظارت پدر ومادر عروس و یا داماد ، ابتدا برای آنها شیرینی و چای برده می شود . اگر دعوت شده از طرف خانواده عروس باشد  پدر عروس و اگر از طرف خانواده داماد دعوت شده باشد ، پدر داماد باید به کنار آنها رفته و به آنها خوش آمد بگوید . پس از صرف غذا پدر داماد و یا پدر عروس باید دم در بایستد تا میهمانان را بدرقه کنند

رخت کنون

پارچه های ( رخت ها ) که قبلاً خریداری شده اند طی مراسمی بریده می شوند و تا هنگام عروسی دوخته شوند . همراه این رخت ها چند عدد « سر کالا » که شامل پیراهن یا لباس هایی جهت بستگان عروس است برده می شود .رخت ها طی مراسمی در روزهای آخر عروسی باز می شود و سرکالاها تقسیم می شوند عروس که توسط عده ای از بستگان وی در همانجا آرایش شده است ، لباس ها را همراه با هلهله و شا دی می پوشد و برای نکاح آماده می شود

نکاح کنان

در قدیم در مجلس عقد کنان ، عاقد که معمولاً روحانی بود ابتدا از پدر عروس و داماد ، اجازه جاری کردن صیغه عقد دائم را می گرفت . سپس برای گرفتن وکالت از عروس با « ترکه ای چوبی » به مجلس زنانه می رفت . عروس زیر چادر بود و یکی از بستگان عروس نیز وی را هدایت می کرد . روحانی با ترکه چوب به سر عروس اشاره می کرد و می گفت : بی بی فلانی ، آیا اجازه می دهی که شما را به عقد آقای فلانی با مهریه بهمان و این مقدار مثقال طلا و یک جلد کلام الله مجید ، در آورم . عروس در اینجا با هدایت همان زن زیر چادر از پدر ، مادر ، برادر ، دایی و عمو و … ( بسته به نوع هدایت زن زیر چادر همراه وی ) اجازه می گرفت . پس از چند مرتبه ، فرد روحانی همان موارد را ، تکرار تا عروس « بله » را می گفت . سپس حاضران هلهله و شادی و « کل » می کردند و روحانی صیغه عقد دائم را جاری می کرد

بردن عروس از خانه خودشان

عروس را باید پدرش از زمین بلند کند و وی را به دست داماد سپرد . به این ترتیب عروس جهت حرکت برای رفتن به خانه بخت آماده می شود . امروزه عروس با اتومبیل به خانه داماد برده می شود . ولی در گذشته به وسیله اسب یا چهار پای دیگر این مراسم صورت می گرفته است . همراه با عروس یکی از اعضای خانواده عروس می آید که راهنمای عروس است

دم خونه گرونی ودم حیله ( حجله ) گرونی یا پاگشون

عروس با راهنمایی همراهش دم خانه داماد می نشیند تا این که داماد با دادن هدیه ای مثل طلا یا پول وی را راضی کند که بلند شود . خانواده داماد در همین مرحله با قربانی کردن بز یا گوسفند ورود عروس را به منزل شان جشن می گیرند . عروس با ولوله شادی به سمت حجله ای که از قبل تزئین شده است رهنمون می شود . عروس بار دیگر می نشیند و منتظر دادن هدیه دیگری از جانب داماد است که به آن « دم حیله گرونی » می گویند و پس از آن ، عروس را به حجله می برد .

حجله رون ( حجله روان

معمولاً بانویی با تجربه ، راهنمایی های لازم در خصوص زندگی مشترک با شوهر آینده را در اختیار عروس قرار می دهد  متقابلاً مردی جوان که از دوستان و نزدیکان داماد و متأهل است مسائل زندگی مشترک را به داماد گوشزد می کند ، داماد به عنوان پاک دامنی و شکر خداوند دو رکعت نماز شکر با سجاده ایی که معمولاً چادر عروس است ، به جای می آورد و زندگی مشترک آنان با دعا به درگاه الهی آغازمی شود

یوزی

یوزی اصطلاحی محلی آن عبارتست از بیان واقعیت —– عروس و درصورت لزوم شهادت در این موضوع و اعلام آن به خانواده عروس

دیدار با عروس و داماد در حجله

از فردای مراسم ، بستگان داماد و عروس ، مرد و زن همراه با هدایایی جنسی و نقدی خویش به دیدن عروس رفته و به آنها تبریک می گویند . عروس و داماد نیز باید به خوبی از آنها پذیرایی کنند

مراسم جشن نهایی پس از دو یا چند روز ، خانواده عروس هدایایی را که خریداری کرده بودند ، به همراه زنان وابسته خود به خانه داماد می برند در آنجا با استفاده از گوشت و برنجی که پس از پایان مراسم عروسی در خانواده عروس گذاشته بودند ، غذایی درست کرده و با دعوت از وابستگان داماد و کسانی که در عروسی متحمل زحماتی شدند ، از آنها تشکر و قدردانی می شود . خانواده عروس و زنان همراه پس از چیدن وسایل عروس و صرف غذا به خانه خویش بر می گردند . این رسم در برخی مناطق استان ” پس پرده” نیز گفته می شود

مراسم واطلبان

پس از انجام مراسم عروسی ، عروس به همراه داماد به خانه پدرش دعوت
می شود که پس از آن بتواند به همراه شوهرش به خانه پدرش رفت و آمد کند . با انجام این مراسم ، عروسی از آن لحظه به بعد پایان می پذیرد و زندگی مشترک چرخه ای دیگر را آغاز می کند . با وجود این ذکر این نکته مهم به نظر می رسد که آئین هایی مربوط به عروسی و ازدواج در استان کهگیلویه وبویراحمد در مسیر زمان دچار تحول و دگرگونی شده است . بدین معنی که بعضی آئین ها و همچنین نگرش ها و باروها یا کهنه شده و دیگر کاربردی ندارد و بعضی از آنها هم منطبق با مقتضیات کنونی شده و به اصطلاح امروز پسند شده اند . فرضاً امروزه مراسم « حنا بندون » که عروس و داماد با کسان نزدیک خود یک شب قبل از پایان عروسی به دست ها هم حنا می مالند رسمی است که الان رایج شده است . همینطور رواج آیین های جشن و پایکوبی و ترکه بازی در مراسم عروسی و یا واطلبان و … شاید علت اصلی اینکه مراسم عروسی و ازدواج دچار تغییرات و دگرگونی هایی شده ، رواج زندگی شهرنشینی و رشد تحصیلات عالی میان جوانان در استان باشد…

چوب بازی و دستمال بازی

دو آیین سنتی مناطق زاگرس نشین ایران می باشند، که خاستگاه هر دو میدان رزم بوده است این آیین دیرین که فردوسی نیز در شاهنامه به آن اشاره کرده است، هنوز در بین قوم لُر بختیاری اجرا می شود با این تفاوت که از آیینی رزمی به آیینی بزمی تبدیل شده است

برخی قوم نگاران دیرینه شناس ،قدمت آیین چوب بازی بختیاری را قرن پیش می دانند به گونه ای که تاریخ آن به نبرد ایرانیان با مهاجمان مقدونی منتسب شده است چوب بازی بزمی ˈ یا ترکه بازی اکنون در جشن های بختیاری ها رواج دارد و به گونه ای است که دو مرد با دو چوب به مبارزه نمادین با یکدیگر می پردازند.ترکه محکم و کلفت در این مبارزه نمادین دست مدافع و ترکه نازک که با حرکت کتف ها همراه است در دست حمله کننده می باشد و میدان رزم نیز برای فرار از حمله ترکه نازک پیش بینی شده است این ترکه بازی یا چوب بازی همراه با کرنا نوازی و دهل نوازی می باشد و صدای کوبش دهل یادآور سم ستوران در نبرد و رزم بوده است

 مطالب ارسال شده توسط خانم فاطمه عبدی

 



نوشته شده توسط جواد معصومی در پنج شنبه 21 خرداد 1394

مطالب ارسالی دانشجویان ( حمید رضا کهریزی )

خویشاوندی توتمی

خويشاوندى از پايه‌هاى جهانى روابط استوار انسانى است. امروز نيز عليرغم بسط شبکهٔ ارتباطات انسانى و تعدد و تنوع روابط، هنوز شبکه‌هاى انسانى - اجتماعى متکى بر خويشاوندى از اهميت ويژه‌اى برخوردار هستند. شبکهٔ وسيعى از انواع خويشاوندى در جهان وجود دارد. هر رابطهٔ خويشى با خود مجموعه‌اى از تکاليف و وظايف را به‌همراه دارد.

  خويشاندى نسبى

خويشاوندى نسبي، طبيعى‌ترين، عادى‌ترين و جهانى‌ترين نوع خويشاوندى است. هنگامى است که افراد داراى پيوند همخونى (Consanguinity) با يکديگر هستند و از يک نياى واقعى ناشى مى‌شوند؛

- خويشاوندى مادرسوئى:زن در اين نظام محور خانه و عامل انتقال ميراث و منبع اصلى خويشاندى به‌حساب مى‌آيد.

در چنين نظامى پدر در خانهٔ خود کمتر ديده مى‌شود؛ پدر نقش‌هاى معمول خود را نظير تقبل فرآيند اجتماعى کردن (Socialization Process) فرزندان، ارائهٔ نفقه به خانواده و تأمين مالى و اقتصادى آن و ... رها مى‌سازد و صرفاً به‌عنوان 'والد' يا مولد زيستى کودکان او مطرح مى‌شود.

مادرسوئى

پدر سوئى

نقش‌هاى محورى دائى: در اين نظام هر قدر مرد در خانهٔ خود فاقد اهميت است، در خانهٔ خواهر خود اهميّت مى‌يابد، نقش‌هاى اساسى پدر و گاه مادر را ايفاء مى‌کند و در بسيارى از موارد به‌صورت جايگزين براى هر دو عمل مى‌کند.

- خويشاوندى پدرسوئى (Agnatic):در اين نظام برخلاف نظام مادرسوئى مرد تمامى قدرت را در دست دارد و مردسالارى (Androcracy) يعنى حاکميّت مرد در جامعه به‌خوبى مشهود است. مرد انتقال‌دهندهٔ خويشاوندى است، همان‌طور که ميراث مادى جامعه از طريق صلب (مرد) انتقال‌پذير است.

- خويشاوندى دوسويه:زمانى پديد مى‌آيد که زن و شوهر داراى مرتبتى نسبتاً مساوى باشند، زن حق تملک اموال خويشتن را دارا است ( در بسيارى از موارد شاهد مشاع بودن اموال خانواده هستيم. در اين شرايط، زن در عمل از حق تملک اموال خويشتن بى‌بهره است. در موارد ديگر، نظام مالکيت مفروز در خانواده پذيرفته مى‌شود. در اين نظام، بالعکس، زن از حق تملک اموال خويش بهره‌ور مى‌شود و داراى شخصيت حقوقى است. نظام اخير مورد پذيرش دين مبين اسلام است.) ، خويشاوندى از دو منبع (زن و مرد) منشأ مى‌گيرد و جريان مى‌يابد. نمونه‌هاى زيادى از اين نوع خانواده در جهان وجود دارد.

خويشاوندى دوسوئى

  خويشاوندى سببى

روابط انسانى در اکثر موارد بر پايهٔ ارتباطاتى استوار مى‌شود که از خويشاوندى‌هاى سببى منبعث مى‌شود، در واقع پيوندهاى خاصى است که نه بر روابط خونى و طبيعي، بلکه بر علائق و اعتقادات قومى متکٌى است.

  خويشاوندى توتمى (Totemic kinship)

رابطهٔ خويشاوندى تنها با ازدواج يا همخونى واقعى پديد نمى‌آيد؛ در بسيارى از موارد، خويشاوندى قراردارى(Contractual Kinship) است.

خويشاوندى توتمى نشان اين واقعيت است که در دنياى پيچيدهٔ روابط انسانى تنها واقعيّت همخونى به‌حساب نمى‌آيد، بلکه در اکثر موارد، انسان‌ها به‌نوعى آرزوى همخوني ( به آن همخونى آرمانى نيز اطلاق مى‌شود. همان‌طور که در مبحث عشاير ملاحظه کرديم، هنگامى که از حد خانوار بالاتر مى‌رويم و به تيره و بالاتر از آن مى‌رسيم، مى‌بينيم که ديگر رابطهٔ واقعى خويشاوندى به‌چشم نمى‌خورد. اما با اين همه افراد خود را از يک تبار و دنياى مشترک مى‌دانند و همبستگى و پيوند خود را از همين مايه‌هاى خاص خويشاوندى اخذ مى‌کند.) را واقعيت مى‌پندارند.

  فرزندخواندگى (Adoption)

پذيرش دختر يا پسر ديگرى به‌عنوان فرزند، در اکثر جوامع از جمله ايران، موجبات پيدائى روابط و به تبع آن تکاليف و الزامات خاصى را فراهم مى‌سازد.

  خويشاوندى رضاعى

خوردن شير زنى ديگر، خود پيدائى روابط خويشاوندى خاصى را نويد مى‌دهد که رضاعى يا شيرى خوانده مى‌شود.

  خويشاوندى تعميدى

در مسيحيت آن کس که به فرد نامى معين و هويتى اجتماعى مى‌بخشد و در غسل تعميد او دخالت دارد، به نوعى رابطهٔ خويشى با او برقرار مى‌سازد که براى تمامى عمر پابرجاست؛ فرد وى را پدرخواندهٔ خود مى‌نامد و در جريان روابطى منظم و پايا با او جاى مى‌گيرد.

  خويشاوندى‌هاى ديگر

هنگامى که انسجام عقيدتى بين دو فرد يا دو گروه اوج مى‌گيرد، آنان به‌نوعى قرار اخوت با يکديگر مى‌بندند؛ در اين صورت خويشاوندى معنوى بين آنان پديد آمده است.

 

 



نوشته شده توسط جواد معصومی در دو شنبه 4 خرداد 1394

مطالب دانشجویان (جواد معصومی)

چالش فرضیه مادربزرگی

چکیده:

میان فرضیات و نظریات فراوانی که در انسان شناسی به منظور تمایز انسان از دیگر انسان گونه ها عنوان می شود می توان به فرضیه مادربزرگی و شکارچی اشاره کرد که تاکیدی بر طول عمر بیشتر انسان نسبت به دیگر نخستی ها  بوده است. البته میان این دو فرضیه تا کنون اختلاف زیادی وجود داشته است و هر یک جنبه های مختلفی از انسان را مورد بررسی و مطالعه قرار داده اند.

کلید وازگان:  انسان گونه ها، نخستی ها، انسان، فرضیه مادربزرگی، فرضیه شکارچی، طول عمر

مقدمه:

وقتی ما صحبت از انسان می کنیم در واقع خود را در ورطه پهناوری از معانی این مفهوم می اندازیم که چالش های زیادی در تعاریفش وجود دارد. و برای اینکه از ماهیت این مفهوم (انسان) سردرآوریم می بایست آن را با مشخصه هایی که او را از غیرانسان متمایز می نماید بشناسیم.

در زبان علمی (دیرین شناسان انسانی) بیشتر از واژه هایی مانند انسان گونه ها مانند استرااپیتک ها، هوموارکتوس­ها و انسان مدرن استفاده می کنند تا بتوانند راحت تر این مسیر پرتلاطم انسانی را تحلیل نمایند.

میان مفاهیم فراوان مورد استفاده در این رشته که تلاش می کند تمایز انسان را از دیگر گونه ها مشابهش(نخستی ها) متمایز نماید؛ طول عمر است. تاکنون میان دو نظریه ای که در مورد طول عمر مطرح شده بود؛ یکی «فرضیه مادربزرگی» و دیگری «فرضیه شکارچی» اختلاف وجود داشته است که در ادامه به هر یک پرداخته خواهد شد.

فرضیه مادربزرگی:

فرضیه مادربزرگی  در واقع وجود یائسگی را توضیح می دهد، که در طول تاریخ زندگانی بشر میان گونه های پستانداران نادر بوده است. البته چیزی که مورد تاکید قرار گرفته، چگونگی دوره طولانی پس از باروری (بیش از یک سوم طول عمر یک زن) بوده که می تواند به عنوان یک مزیت تکاملی در نظر گرفته شود.[1] همان طور که (تصویر یک) نشان می دهد انسان در مقایسه با دیگر گونه ها طول عمر بیشتری پس از اتمام دوره باروری اش داشته است. [2]

جی. سی ویلیامز در مطرح کردن این قضیه که یائسگی می تواند نوعی سازگاری محسوب شود اولین نفر بوده است. وی پیشنهاد کرد که در برخی موارد، در طول تکامل، این امر برای زنان تبدیل به بک مزیت شده است که به آنها کمک می کند تا توانایی هایشان را میان مراقبت از فرزندان موجود و تولد فرزندان جدید تقسیم کنند. در حالی که به همان اندازه که احتمال مرگ مادر وجود داشته، مرگ فرزندان وابسته به او نیز محتمل بوده است. در نتیجه بهتر بود که مادران مسن تر به جای تولد نوزادان جدید بر نگهداری از فرزندانی که متولد شده اند، متمرکز شوند. با این کار، آنها از خطر مرگ در حین زایمان جلوگیری می کنند و در نتیجه، یک تهدید بالقوه در ادامه بقا فرزندان موجود را ازبین می برند. 

اگر این فرضیه مادربزرگی- مبتنی بر کمک مادربزرگ به دخترش در تغذیه نوه ها در پی از شیر گرفته شدنشان - درست باشد می بایست زنان پس از یائسگی به کار بعد از قطع باروری ادامه دهند و از عایداتی که توسط خویشاوندانشان حاصل می شود، استفاده کنند. در نتیجه دختران می توانند فرزندان بیشتری در فواصل زمانی کوتاه تری به دنیا بیاورند. بدین منظور مطالعاتی در مورد زنان هادزا  که توسط  کریستین هاکز، استاد انسان شناسی در دانشگاه   یوتا  انجام شد به عنوان شواهد ارائه گردید.  اما  آنها نشان ندادند که این رفتار مادربزرگ، میزان سازگاری را افزایش می دهد. علاوه بر آن نقش مردان هادزا نیز که در 96 درصد متوسط مصرف روزانه پروتئین شرکت داشته اند، نادیده گرفته شد. بنابراین نقدهای متعددی در نشریات به این مطالعه انجام شد. [3]

در مجموع، راجع به این فرضیه می توان گفت؛ انسان ها در میان نخستی ها منحصر به فرد بوده از این نظر که زنان عمر بیشتری را پس از دوره باروری داشته اند و این دوره طی سالها افزایش یافته است. فرضیه مادربزرگی بر این عقیده است که افزایش طول دوره پس از یائسگی طی سالها مزیتی را برای انسان ها فراهم نموده که بتوانند در اثر انتخاب طبیعی گستره عمر طولانی تری را داشته باشند.

یکی از مزایایی که گونه انسانی در میان دیگر نخستی ها داشته دوره باروری بیشتر و دوره طولانی ترِ پس از یائسگی است. همین مزیت این امکان را از نظر طبیعی برایش فراهم نموده تا گستره عمر طولانی تر و درنتیجه بقای اصلح داشته باشد. فرضیه مادربزرگی بیان گر این مطلب است که انتخاب طبیعی، باعث بقای گروهی گردیده که این مزیت یعنی دوره طولانی تر یائسگی را داشته اند. و در نتیجه گروهی نظیر مادربزرگ ها را در اختیار داشته تا بتواند از فرزندان مراقبت کرده و مادر را به منظور نگهداری از کودکان یاری نمایند. که به دنبال این قضیه و سازش ایجاد شده با طبیعت انرژی بیشتری برای بقا حفظ شود. نقش مادربزرگ در این بین بسیار پراهمیت است از این نظر که یک؛ مادر در هنگام جست و جوی غذا نیاز به حمل بچه ندارد و درنتیجه انرژی کمتری مصرف می کند و زمان کمتری را صرف جست و جوی غذا می کند دوم؛ مادربزرگ با غذا دادن به بچه کمک می کند که فرایند از شیرگرفتن کودکان زودتر اتفاق بیفتد. زودتر از شیر گرفتن کودک باعث می شود که طول دوره بین دو بارداری کاهش یابد و امکان باروری مجدد مادر بیشتر شود. [4]

فرضیه شکارچی- گردآورنده:

فرضیه شکارچی یکی دیگر از فرضیات افزایش طول عمر انسان نسبت به دیگر انسان گونه هاست. مطابق آن تکامل انسان وابسته به شکار بوده است و البته شکار حیوانات بزرگ و سریع. اهمیت این حقیقت برای مراحل نهایی ظهور گونه انسانیِ بعد از استرال اپیتک از حدود 2.5 میلیون سال پیش در؛ روی دوپا راه رفتن، ساخت ابزار سنگ و در نهایت کنترل آتش است.

یعنی فرضیه شکارچی بر این اساس بوده که با پایان یافتن منابع غذایی برای اجداد انسان در آفریقا، مهارت شکار در پیدا کردن مواد غذایی بسیار بهتر شد. این امر منجر به انتخاب طبیعی برای مغزهای بزرگتر با قابلیت یادگیری شیوه‌های شکار و استفاده هوشمندانه از سلاحهای شکار شد و زنان با مردانی جفت می‌شدند که می‌توانستند گوشت تهیه کنند.

این بزرگتر شدن اندازه مغز در  اجداد انسانی یک عامل اساسی در افزایش طول عمر انسان نسبت به دیگر گونه های انسانی بوده است.[5]

منابع:

v K.hawkes and others, Grandmothering, menopause, and the evolution of human life histories, Vol. 95, pp. 1336–1339, February 1998

v A.friederik kachel and others, vol. 278, 384-391, 2011

v www.wikipedia.org

 



 

 

 

 

 

 

 



نوشته شده توسط جواد معصومی در دو شنبه 4 خرداد 1394

مقاله ارسالی از طرف دانشجویان ( آقای مجتبی امانی )

طلوع انسان اندیشمند: تطورِ اندیشیدن نوین

بسیاری از دانشمندان و متخصصین در جستجوی یافتن پاسخی به پرسش ناپدیدشدن ابهام‌آمیز  نئاندرتال‌ها و استیلای انسان اندیشمند امروزین، الگوها و عوامل گوناگونی را ارائه کرده‌اند. در سه دهه‌ی اخیر، سه الگو بحث برانگیز برای تطور انسان نوین مطرح شده است. الگو ”جایگزینی“  که توسط کریس استرینگر و پیتر اَندروز  (1988) ارائه شد، ریشه انسان اندیشمند را در افریقا یافته است و آن را جایگزین دیگر انسان‌های باستانی از جمله نئاندرتال‌ها می‌داند. در اوایل دهه 1990 میلفورد ولپوف  (1989) الگو ”تطور چند منطقه‌ای“  را پیشنهاد می‌کند. بر طبق این الگو، انسان‌های نوین تقریبا به‌طور هم زمان در تمام مناطق دنیای قدیم، از انسان‌های باستانی دیگرِ همان منطقه، منشعب شده‌اند. سرانجام، الگو ”تداخل گونه‌ای“  یا ”ادغام“  توسط گانتر بروئر   (1997؛ 1992؛ 2008) ارائه شد که متخصصینی همچون اریک ترینکاوس  (225؛ 2007) و اَلن تمپلتون  (2002) آن را مورد آزمون قرار دادند. بر اساس این الگو، اولین انسان‌های مدرن در افریقا ظاهر شده‌اند اما پس از خروج از آنجا در برخی موارد، به تولید مثل با گونه‌های قدیمی‌تر همچون نئاندرتال‌ها پرداخته و انتقال ژن بین آن‌ها صورت گرفته است. در این میان کولیج و واین، نویسندگان کتاب طلوع انسان اندیشمند: تحولِ اندیشیدن نوین، با مستندسازی تطورِ شناختیِ انسان از نخستی‌ها و ردگیری این مسیرِ تطوری، تحولاتِ ادراک و شناخت را از انسان‌ریخت‌های ابتدایی تا نقطه‌ی عطف این مسیر یعنی ذهنِ انسان امروزین، دنبال می‌کنند. فردریک کولیج استاد روان‌شناسی دانشگاه کلورادو، پژوهش‌های بسیاری در حوزه‌ی علوم ژنتیک رفتاری، روان‌شناسی عصب‌شناختی و شخصیت انجام داده است. توماس واین نیز استاد انسان‌شناسی دانشگاه کلورادو، در حوزه‌ی باستان‌شناسی پارینه‌سنگی فعالیت دارد. اولین پژوهش‌های وی بر روی باستان‌شناسی انسان راست‌قامت  (1979؛ 1990؛ 1998) و تطور اندیشه‌ی فضایی  (1989) متمرکز بود. در ادامه، پژوهش‌های خود را بر روی درکِ تطورِ شناختی و ادراکی بشر و سهم مطالعات باستان‌شناختی در این زمینه متمرکز کرد (1981؛ 1985؛ 1990؛ 1991؛ 1993؛ 2002). واین نخستین گام‌ها را جهت پاسخ به پرسش‌های تطورِ شناخت بر بنیان باستان‌شناسی نیاکان انسان برداشت و با پیوستن  به کولیج، در پرتو نظریه‌های روان‌شناختی به روشن شدن بسیاری از مفاهیمِ شناختی، نزدیک شدند (2009؛ 2011؛ 2012).

نویسندگان با بیان هدف خود از نگارش این کتاب مبنی بر ارائه‌ی توضیحی بر خاستگاه‌های اندیشیدن و سیر تکاملیِ آن، به برخی از فعالیت‌هایی که پیش از این توسط دیگر متخصصان صورت گرفته، اشاره دارند. مرلین دنالد  متخصص سیستم عصبی ادراکی با نگارش خاستگاه‌های ذهن نوین (1991) و استیون میسن  باستان‌شناس، با به چاپ رساندن کتاب پیش از تاریخِ ذهن (1996) به‌طور جداگانه تلاش‌هایی در این زمینه داشته‌اند. همکاری ویلیام نوبل روان‌شناس و ایاین دیویدسن  باستان‌شناس منتج به انتشار کتاب تطور انسان، زبان و فهم: پرس‌وجویی روان‌شناختی و باستان‌شناختی شد (1996).

کولیج و واین تفاوتی بین کتاب خود و نمونه‌های پیشین قائل‌اند: تحقیقات اخیر، اطلاعات جدید و ارزشمندی را ارائه کرده است؛ در حوزه‌ روان‌شناسی عصب‌شناختی  و کالبدشناسی اعصاب ، عصب‌شناسان در پی درک چگونگی کارکرد مغز هستند. و همچنین نتایج جدیدی که از علم ژنتیک، یافته‌های باستان‌شناختی و مطالعه سنگواره‌ها، کمک شایانی به حل بسیاری از مسائل دیرین انسان‌شناسی کرده است. علت دوم، مربوط به تفاوت در نگرش موجود در این کتاب با نمونه‌های پیشین است. آنها تمامی اجزایی را که هر کدام به نوعی هدایت کننده‌ ذهن در مسیر تکامل بوده‌اند، مورد بررسی قرار داده‌اند و مجموعه‌ای از عوامل را در این امر دخیل می‌دانند، حال آنکه به گفته‌ کولیج و واین، در پژوهش‌های پیشین، تمرکز بیشتر بر روی زبان بوده است. آنها علت سوم را همکاری یک روان‌شناس (کولیج) و یک باستان‌شناس (واین) برای یافتن پاسخی به مساله‌ تفکر و شناخت می‌دانند (هر چند نوبل و دیویدسن نیز چنین همکاری را داشتند).

کتاب طلوع انسان اندیشمند شامل یازده فصل به شرح زیر است.

فصل اول که مقدمه‌ کتاب است با مروری بر کلیات مباحثی همچون نئاندرتال و انسان اندیشمند، و نقش‌های اجرایی مغز آغاز می‌شود. در پایان این فصلِ کوتاه، به‌طور مختصر دو جهش عمده‌ شناخت در مسیر تطور انسان که در فصل‌های بعدی به تفصیل به آنها پرداخته خواهد شد، معرفی می‌شوند.

نویسندگان در فصل دوم با عنوان مغز، به مباحث رشدشناسی، ساختار مغز، گفتار و محلِ مربوط به آن در مغز، رابطه‌ مغز با گوش و شنوایی، و چشم و بینایی پرداخته‌اند. از نکات قابل توجه این فصل، توضیح ارتباط نیمکره‌ چپ و راست مغز با دست‌ها و گفتار است که در شامپانزه، استرالوپیتسین  ، انسان ماهر  و سایر گروه‌های انسانی تا انسان نوین مورد بررسی قرار می‌گیرند.

فصل سوم با عنوان کارکرد حافظه، به بررسی و تحلیل نظریه‌ی اَلن بدلی پرداخته است و به کمک آن، اهمیت عملکرهای اجرایی و کارکرد حافظه در جهش دوم مورد تجزیه و تحلیل قرار می‌گیرد.

تطور مغز عنوان فصل چهارم کتاب است. نگارندگان برای توضیح این سیر تکاملی از 500 میلیون سال پیش، به بررسی نقش ژنتیک، تجربه، انتخاب طبیعی، نقش اجبار و ساختارهای جبری می‌پردازند. مغز، عضوی است که در نهایت به چنان درجه‌ای از پیچیدگی می‌رسد که توانایی‌های قابل توجهی همچون اندوختن، نتیجه‌گیری، تحلیل کردن و پاسخ دادن را به دست می‌آورد. در پایان فصل نیز به روش‌های مطالعاتیِ این سیر تکاملی همچون روش‌های مقایسه‌ای، مطالعه سنگواره‌ها و یافته‌های باستان‌شناختی اشاره می‌شود.

نخستی‌ها  عنوان فصل پنجم است. تاکید نویسندگان بر این است که برای درک چگونگی اندیشه‌ انسان و نحوه‌ تطور این اندیشه، باید از مطالعه بر روی مغز و شناختِ نخستی‌ها شروع کرد. در این قسمت به ارتباط ”مغز“ و ”شناختِ“ نخستی‌ها و انسان‌ها پرداخته و سیر تکاملی و تغییرات صورت گرفته، بررسی شده است.

در ابتدای فصل ششم با عنوان انسان‌ریخت‌های اولیه ، جایگاه خانواده‌ انسان، نیاکانش و همچنین دیگر گونه‌های نزدیک به آن مورد بحث قرار می‌گیرد. پس از معرفی گونه‌هایی که در مقطع زمانی بین 5/2 - 7 میلیون سال پیش می‌زیستند (همچون ساحل آنتروپوس ، اُرُرین تاگنسیس ، آردیپیتکوس  و استرالوپیتکوس )، به معرفی و تحلیل ویژگی‌های جسمانی، مغز، درک و شناخت، و ابزارسازی انسان ماهر و جایگاه این گونه در مسیر تکامل پرداخته می‌شود. در ادامه نخستین نشانه‌های سنگ‌های دستکاری‌شده در 5/1 – 6/2 میلیون سال پیش تشریح شده است و نقش مغز، شناخت و همچنین عملکرد دست‌ها در انتخاب مواد خام و پراندان لبه‌ یک قطعه سنگ که از آن به عنوان سبک اول (Mode 1) یاد می‌کنند، مورد تحلیل قرار می‌گیرند و برای روشن شدن بحث، نمونه‌هایی از ابزار سنگی محوطه‌های واقع در اتیوپی و کنیا بررسی می‌شوند.

انسان راست‌قامت، عنوان فصل هفتم است و همان‌طور که از این عنوان بر می‌آید، به‌طور جامع به این گونه‌ انسانی و البته انسان ارگستر   پرداخته شده است. در ادامه، سبک دوم (Mode 2) ابزارسازی و گونه‌های متفاوت آن بررسی و توانایی‌های سازندگانش مورد تحلیل قرار می‌گیرد. سپس، به دیگر ویژگی‌های انسان راست‌قامت از جمله مدت طولانی حضورش در عرصه‌ حیات و به‌کارگیری آتش اشاره می‌شود.

فصل هشتم با عنوان نخستین جهش اصلی به سوی شناخت، به تحولاتی می‌پردازد که شناخت و ادراک در طی تطور انسان از نخستی‌ها تا انسان ماهر و انسان راست‌قامت داشته است. نویسندگان در این فصل پس از جمع‌بندی و تحلیل هفت فصلِ گذشته، تغییرات رفتاری، ابتکار و نوآوری و دلایل آن در 5/1 میلیون سال پیش را به بحث می‌گذارند.

در ابتدای فصل نهم با عنوان انسان هایدلبرگنسیس  و آغاز اندیشیدن نو، به تغییرات اقلیمی پلیستوسن پرداخته می‌شود و چگونگی بقای گونه‌های انسانی و تطور آن‌ها در اقلیم‌ها و زیست‌بوم‌های متفاوت بررسی می‌شود. نگارندگان معتقدند که از منظر مطالعه گونه‌شناسی ابزار سنگی، تغییر چندانی بین 4/1 میلیون سال تا 300,000 سال پیش در اروپا و افریقا صورت نپذیرفته است اما تغییراتی در فنون و بازپیرایی ابزارها مشاهده می‌شود؛ در این زمینه ابزارهای دورویه‌ انسان هایدلبرگ از منظر فن‌آوری بررسی شده، و بازپیرایی و احیایی که بر روی ابزارها صورت گرفته است، مورد تحلیل قرار می‌گیرند. در ادامه، دیگر یافته‌های این گونه انسانی همچون نیزه‌های چوبی، اجاق‌ها و سایر بقایا، معرفی و بررسی می‌شوند. در نهایت با تحلیل ”شناخت و ادراک“ در 400,000 سال پیش، به توانایی‌های انسان هایدلبرگ در شناخت فضایی، شناخت فنی، تفکر نمادین و زبان پرداخته و در برخی از موارد با انسان راست‌قامت مقایسه می‌شود.

طلوع و غروب نئاندرتال عنوان دهمین فصل این کتاب است. پس از بررسی مغز نئاندرتال و دیگر خصوصیات جسمانی، و مقایسه با گونه‌های پیش از آن، به باستان‌شناسی، فن‌آوری ابزار و توضیح تکنیک لوالوا، و مسائلی همچون نمادگرایی و زندگی اجتماعی آن‌ها پرداخته می‌شود. اما بخش مهم این فصل، تجزیه و تحلیل کیفیت و کمیتِ شناخت در نئاندرتال‌ها بر بنیان شواهد باستان‌شناختی و سنگواره‌ها، و جایگاه نئاندرتال‌ها در این مسیرِ تکاملی‌ است. کولیج و واین معتقدند که با توجه به مدارک باستان‌شناختی، نئاندرتال در قیاس با انسان هایدلبرگ، از توانایی‌های شناختیِ متعدد و پیشرفته‌تری برخوردار بوده است. در این میان باید به افزایش ظرفیت کارکرد حافظه‌ بلند مدت اشاره کرد که حاصل آن تقویتِ پیچیدگی‌های بیشتر در فن‌آوری ابزار، توانایی سازگاری با سرمای خشن اقلیم یخبندان اروپا و مواردی از این دست بوده است.

فصل یازدهم با عنوان دومین جهش اصلی در شناخت: افزایش و پیشرفت کارکرد حافظه و تفکر نو به‌طور کلی به انسان نوین می‌پردازد. در ابتدای فصل، پس از مرور برخی نظریه‌ها در مورد خاستگاه انسان نوین، به بررسی سنگواره‌ اُمو  پرداخته می‌شود و سپس با بیان این جمله که ”ما همه افریقایی هستیم“، به واکاوی آن می‌پردازد. در ادامه با پرداختن به باستان‌شناسی و مطالعه فن‌آوری ابزارسازی، مهارت، صید، شکار و معیشت، و گسترش این گونه‌ انسانی در سراسر دنیا، به تحلیل نقش‌های اجرایی و افزایش کارکرد حافظه اشاره می‌شود. این برهه‌ زمانی، بستر دومین جهش عمده‌ مورد نظرِ نویسندگان کتاب در شناخت و ادراک است.

کتابِ طلوع انسان اندیشمند نظریه‌ محرکی را درباره‌ تطور ذهنِ امروزی بر اساس مدارک باستان‌شناختی و مدل ”کارکرد حافظه“ اَلن بدلی  (2003)، روان‌شناس تجربی، ارائه می‌کند. بدون شک توانایی‌های شناختی و ادراکیِ انسان، سرگذشتِ تطوریِ بسیار طولانی، و نهفته در ده‌ها میلیون سال دارد. در قسمت اعظم این روندِ تحول و پیشرفت، نیاکان ما توانایی‌های ادراکی ساده‌ای داشته‌اند. آن‌ها، تنها گروهی از گپی‌های  افریقایی بودند، اما در نقطه‌ای از این مسیرِ تکاملی، به توانایی ادراکی دست یافتند که آنها را از گونه های پیشین، مجزا می‌کرد. سنگواره‌ها و مدارک باستان‌شناختی، دو مقطع مهم را در تحول‌هایِ شناختی مشخص می کنند: یکی در حدود 5/1 میلیون سال پیش و دیگری در حدود 100,000 سال پیش. نویسندگان بر این باورند که اولین جهش عمده در شناخت، با تطور یکی از گروه‌های ابتدایی انسان یعنی انسان راست‌قامت که شیوه‌ی زندگی بسیار متفاوتی را گسترش داد، آغاز شد. انسان راست‌قامت وابستگی به سکونتگاه‌های ایمن پوشیده از درختان را ترک کرد و در مجموعه‌ی جدیدی از زیستگاه‌ها گسترش یافت. دومین جهش پیشنهادی آنان، در زمانی بین 100,000 تا 40,000 سال پیش رخ داد. در بین آثار باستان‌شناختی، یافته‌های این جهش از نمونه اول چشمگیرتر است و مدارکی همچون زیورآلات شخصی، هنر، تدفین همراه با تشریفات، فن‌آوری پیچیده‌تر، غارهای نقاشی‌شده و پیکرک‌های بسیار خلاقانه، شکار و گردآوری برنامه‌ریزی‌شده و سازمان‌یافته، و تقسیمات کار براساس سن و جنس افراد برای رسیدن به نتیجه‌ای مقرون به صرفه را در بر می‌گیرد. به‌طور کلی تمامی مشخصه‌‌های انسان اندیشمند، به وضوح حاصل عملکردهای شناختی آنان بوده است. این در حالی است که نئاندرتال‌ها با اینکه در مقطعِ زمانی یکسانی می‌زیستند و با وجود مغزی به نسبت بزرگ‌تر، به جز در برخی موارد، تقریبا هیچ کدام از آن برآیندهایِ فرهنگی را نداشتند. کولیج و واین برای توضیح این جهش، یک دگرگونی عصبی را پیشنهاد می‌کنند که مغز را به سمت یک سازماندهی مجدد سوق داده و آن را به اجرای نقش‌هایِ عملکردی جدید و به‌ویژه افزایش ظرفیت کارکرد حافظه، قادر ساخته است. آنها توانایی تلفیق فضا و زمان، و کارکرد متوالی حافظه را یکی از مشخصه‌های چشمگیر نقش‌های اجرایی مغز دانسته‌اند و برنامه‌ریزی‌های موفق برای رسیدن به اهداف را نیازمندِ توانایی ترتیب دادن به یک سلسله فعالیت‌های معقول و منظم می‌دانند.

همکاری کولیج و واین در نگارش کتابی با تلفیق دو دیدگاه روان‌شناختی و باستان‌شناختی نمونه‌ای کم‌نظیر است که به‌طور کامل و با جزییات، چگونگی تفاوت‌های اندیشیدن انسان اندیشمند و نئاندرتال را بررسی می‌کند و به ارائه‌ نظریه‌هایی در مورد عوامل ناپدید شدن نئاندرتال‌ها می‌پردازد. نگارندگان، تغییرات مغز و تطور آن، میزان و چگونگی درک و شناخت، و بروز رفتارهای ناشی از آن را از نخستی‌ها تا انسان نوین مرور کرده‌اند تا روند رشد آن را نشان دهند و به تحلیل این مسیر تکامل بپردازند. آن‌ها با زبانی ساده و بیانی شیوا، شیوه‌های اندیشیدن، و منشا و سیر تکاملی چنین اندیشه و تفکری را به تصویر کشیده‌اند.



نوشته شده توسط جواد معصومی در دو شنبه 4 خرداد 1394

مقاله ای از مورگان

خط تطوری و تحول خویشاوندی لوئیس هنری مورگان

l_h_Morgan.jpg

زندگی نامه و نحوه آشنایی با سرخپوستان
لوئیس هنری مورگان در 31 نوامبر 1818 در مزرعه ای نزدیک قصبه آروار در شمال نیویورک آمریکا به دنیا آمد و تحصیلات مقدماتی خود را در همان جا گذراند آرورا مرکز سرزمین اقوام ایراکویی بود ( فرخ نیا 1389، 65 ).
مورگان از اوان کودکی به سرخپوستان علاقمند بود همچنین علاقه مفرطی به سازمان دادن داشت هنگامیکه هنوز در مدرسه درس می خواند ، دوستان خود را وارد یک انجمن بنام گوردون نات کرده بود بی شک همانطور که میان اغلب خردسالان آمریکایی مرسوم است مورگان نیز در کودکی هنگام بازی خود را به شکل سرخپوستان در می آورد .
مورگان در سال 1840 دانشکده را به پایان رساند و علاوه  بر رشته تحصیلی خود که حقوق بود اقتصاد ،سیاسی ، روان شناسی ، زبان های لاتینی ، یونانی و ایتالیایی را نیز آموخت . (قرائی مقدم ، 1388 ، 152 ).
مورگان در شهر راچستر دفتر وکالت تأسیس نمود ولی کارهادر آن شهر راکد بود و هیچکس به وکیل جوان مراجعه نمی کرد وی انجمن گوردان نات را از نو تشکیل داد و اعضای جدید برای آن پذیرفت از جمله سرخپوست جوانی به نام الی پارکر (هیس ،1340 ،26 ). شخصیت بارز پاکر اثر عمیقی در مورگان داشت آندو از منطقه سرخپوستی سنکا دیدن کردند آشنایی مورگان با سنکا به تدریج مبدل به علاقه ای علمی شد به همین شکل محیط انجمن گوردون نات نیز تغییر کرد و به شکل یک انجمن جدی تاریخی در آمد لذا موسس آن تصمیم گرفت که انجمن درصدد ضبط فرهنگ سرخپوستان که به سرعت رو به زوال بود برآید ( همان ،28 ).
اما آنچه باعث اعتماد و اطمینان کامل قبائل سنکا به مورگان شد دفاع مورگان از این قبیله در زمینه اقامه دعوی علیه شرکت اراضی بود که با دسیسه چینی می خواست بخش عظیمی از اراضی سرخپوستان را از چنگشان درآورد .
مورگان برای پی گیری این کار به واشنگتن رفت و توانست از روی تقلب و تزویر شرکت پرده برداشته و قراراد شرکت را باطل نمود . این کار باعث شد در سال 1846 قبائل سنکا در جشن خرمن چینی ضمن قدردانی ، مورگان را به نام دائووه کوه ( کسی که بین 2 منطقه حائل میان دو نژاد سرخپوست و سفید پوست زندگی می کند ) و به عنوان یکی از افراد «کلان»برگزیدند ( همان ، 29 ).
مورگان به مطالعه مردم نگاری قبیله ایرویکوی روی آورد و ظرف شش ماه اثری را با عنوان اتحادیه قبایل ایریکوی تکمیل نمود این اثر خلاصه ای است از مطالعات مورگان در زمینه مذهب ،خانه سازی ، حکومت و سازمان اجتماعی ، فرهنگ مادی زبان و نام اماکن . این تک نگاری که به لحاظ نمودارها و نقشه ها نیز از غنای بالایی برخوردار است ، داده های مردم نگارانه مفصلی را ارائه می نماید همچنان به عنوان یک منبع با ارزشی اطلاعاتی تلقی می گردد ( مور ، 1389 ، 40 ).
سپس زمان تشکیل خانواده برای مورگان فرا رسیده بود ، وی بوضوح میدید که از این پس باید از سرگرمی جالب و بدون منفعت خود دست بردارد و تحقیق در خصوص سرخپوستان را موقتاً کنار بگذارد مورگان دست اندرکار ساختمان خط آهن و استخراج معادن آهن گردید و از این راه به ثروت زیادی دست یافت .
مورگان قادر نبود از موضوع سرخپوستان صرف نظر نماید و در سال 1855 از اقامتگاه قوم چی پوا  دیدن نمود . آنچه باعث تحیر وی گردید عقاید این قوم بود که اگر چه به زبان دیگری غیر از ایرکویی صحبت می کردند ولی واژه های خویشاوندی عمه و خاله ها و برادران و خوهران کلان در بین هر دو قوم یکی بود و ایلهای آنها نیز بر وفق توتم های مختلف به کلان های متعدد تقسیم شده بودند.( هیس ،1340 ،36).
مورگان و تکامل گرایی
نظریه تکامل بیش از همه با نام مورگان همراه است او که در عصر تکامل در زیست شناسی بوسیله داروین می زیست در حوزه مردم شناسی نظریاتی را در باب تکامل مطرح ساخت که اگر چه بعدها انتقاداتی را در پی داشت ولی هنوز هم وقتی این بحث مطرح است ناچار به ذکر نظریات وی هستیم . مورگان در خصوص این نظریه میگوید :« گروه هایی که بشریت را شکل می دهند از یک سلسله مراحل می گـــــــذرند که با یکدیگر قــابل مقایسه اند . برای هر جامعه ، تحول بر روی یک خط و تحول همه جوامع با تأخیر و تأخر مشابه است. خطوط موازی فرهنگی را می توان در جوامع مشخص کرده و با یکدیگر مقایسه کرد. گروههای عقب مانده شرایطی را می گذرانند که گروه های پیشرفته درگذشته داشته اند ،این وضع در تمام جنبه های فرهنگی جوامع وجود دارد (مورگان ، به نقل از روح الامینی ، 1385 ، 108 ).
مورگان برای ذهن انسان هم دوره تکاملی بر می شمرد و معتقد است که ذهن انسان در دوره توحش کوچک بوده و در مرحله بربریت توسعه یافته و به کیفیت کنونی رسیده است اصل عمومی هوش در مرحله توحش ، بربریت و تمدن در انسان ایجاد شد و رشد کرد بشر توانست با اتکا به ذهن و در شرایط مساوی ،به اختراعات و ابزار سازی مشابه دست یابد هر اندازه بشر به اختراعات و اکتشافات دست می یازید و نهادهای اجتماعی فرهنگی توسعه می یافت ، مغزش نیز بزرگتر می شد زیرا مغز انسان همراه با کسب تجربه رشد می کند بنابراین ،تکامل زیستی همراه با تکامل فرهنگی صورت می گیرد و رابطه مستقیمی بین رشد مغز و هوش وجود دارد . ( فرخ نیا ، 1389 ، 75 ).
خط تطوری مورگان
مورگان در تطور تاریخ انسانی سه مرحله اصلی را تعیین می کند که عبارتند از توحش ، بربریت و تمدن . البته قبل از مورگان ،آدام فرگوسن در کتاب تاریخ جامعه مدنی ، این تقسیم بندی 3 گانه را مطرح کرده بود.
ولی نوآوری مورگان در آن بود که این مراحل را با وجود آمدن اختراعات و نهادهای اجتماعی خاصی پیوند می داد و با تکیه بر داده های مردم شناختی تلاش می کرد نمونه هایی از هر یک از این مراحل را در جوامع معرفی نماید .
در خصوص وجه تسمیه این  3 واژه باید گفت : وحشی واژه ای عام بود که به اهالی بومی مستعمرات و جوامع ابتدایی اطلاق می شد . بربر واژه ای بود که به تمدن یونانی و رویکرد یونانیان که مردمان دیگر را در رده ای پست تر قرارداده و بربر می نامیدند ، استناد داشت ،و سرانجام تمدن واژه ای بود که به تاریخ شهر که پایه و  اساس تمدن یونانی وومی و سپس اروپایی بوده اشاره داشت ( فکوهی 1384 ، 36 ).
مورگان مراحل تکامل و تحول را کشف و ابداع ابزار و وسایل مشخص می کند تقسیم بندی مورگان بر خصوصیات تکنولوژی استوار است او هر یک از این سه مرحله توحس بر بریت و تمدن را به 3 مرحله قدیم ، میانه و جدید تقسیم می کند :
•    توحش قدیم  یا حالت اولیه وحشیگری : این مرحله از دوره نوزادی بشر شروع می شود. انسان در این دوره از طریق جمع آوری گیاهان و غذای گیاهی زندگی می کرده است مشخصه این دوره را پیدایش زبان می دانند . این مرحله با ماهیگری و استفاده از آتش خاتمه می یابد .
•    توحش میانه : این مرحله با یادگیری ماهیگیری و پیدایش تبر و نیزه سنگی چوبی آغاز شد و با اختراع تیروکمان خاتمه یافت .
•    توحش جدید : این مرحله با اختراع تیر و کمان شروع شد و با پیدایش سفال و کوزه گری پایان یافت( قرائی مقدم ، 1388 ،154).
•    بربریت قدیم : این مرحله با کشف سفال و کوزه گری آغاز می شود .
•    بربریت میانه  : اهلی کردن حیوانات و انجام کار کشاورزی و آبیاری در این مرحله اتفاق می افتد .
•    بربریت جدید :  
•    تمدن قدیم : پیدایش خط
•    تمدن میانه: اختراع قطب نما ، باروت و کاغذ چاپ
•    تمدن جدید: این مرحله آخرین مرحله تمدن است که انسان قوه بخار ، برق و ... را کشف
می نماید .
این تقسیم بندی بر فرهنگ مادی و عوامل تکنولوژی در طی تاریخ متکی است . ( روح الامینی ، 1385 ، 109 ).
اسامی تکامل خطی که توسط مورگان بیان شده است عبارتند از :
الف) فرهنگ طی مراحلی متوالی متحول می شود .
ب ) فرهنگ اساساً در همه جای دنیا مشابه است
ج) در نتیجه نظم مراحل گریز ناپذیر  است و محتوی آنها محدود است
د) فرآیندهای ذهنی در تمام جهان و در میان انسان مشابه هستند (یوسفی زاده ، 1382 ، 321).
از تکامل خطی مورگان انتقادات زیادی شده است که در بخش آخر به آن می پردازیم .
نظریه های تحول خویشاوندی
بیشترین تلاش مورگان بازسازی تحول نظام های خویشاوندی است مورگان در سال 1855 از قوم چی پوا تحقیقاتی در خصوص اصطلاحات خویشاوندی بعمل آورد و در عین تحیر ، متوجه شد که گرچه قوم چی پوا به زبان دیگری غیر از قوم ایروکوی صحبت می کردند ولی اصطلاحات آنها درباره بنی  اعمام ، عمه ، خاله های ، برادران و خواهران کلان و رسوم عروسی همانند قوم ایروکوی بود .
شاید این اصطلاحات در بین تمامی اقوام سرخ پوست امریکا چنین بود به همین سبب مورگان پرسش نامه ای تهیه کرد و برای تمام افرادیکه در سراسر ایالات متحده سرپرستی سرخپوستان را بر عهده داشتند فرستاد و خود وی هم به تحقیق در این باره پرداخت ، ولی آنچه مسیر زندگی تحقیقاتی مورگان را تغییر داد برخورد تصادفی وی با فردی بود که از هندوستان بازگشته بود وی به مورگان گفت که یکی از قبایل هندهم همان شیوه و اسلوب خویشاوندی اقوام ایرکوی را دارند از شنیدن این خبر ، حدسی جسوانه در خیال مورگان نقش  بست وی برای اثبات فرضیاتش پرسش نامه ای به کلیه کنسولگریهای ایالات متحده در سراسر جهان و نیز عین این پرسشنامه را به علمای طراز اول به دعاه مسیحی فرستاد ( هیس ،1340 ، 38 ،37 ).
مورگان با تطبیق آیین خویشاوندی سرخپوستان آمریکا و مردم آسیا در پی اثبات فرضیه آسیائی بودن  سرخپوستان آمریکا بود بعد از تطبیق آئینهای خویشاوندی مورگان تصور میکرد یک سلسله رسومی را به عنوان مدرک پیدا کرده است که معرف تکامل جامعه بشری از یک حالت هرج و مرج در روابط جنسی است . تا سرمنزل تمدن نهائی ( همان ،64  ).
برای اطلاع از این سیر تکاملی مورگان این مراحل را به اختصار نقل خواهیم نمود :
1-هرج و مرج جنسی یا پرومیسکویته مرحله ای است که اثبات آن ممکن نیست جامعه ای با این ویژگیها مشاهده نشده است ولی مورگان فرض میکرد که جماعات بدوی هیچگونه علایق جنسی دائمی ومشخصی نداشتند .
2- روابط جنسی میان برادران و خواهران : به نظر مورگان ازدواج بامحارم در خانواده سلطنتی مصر دلیلی بود بر وجود روابط جنسی میان برادران و خواهران .
خانواده اشتراکی : بخاطر اصلاح نسل برادران و خواهران همخون، ازدواج با یکدیگر را کنار گذاشتند ولی جماعتی از مردان  گروهی از زنان بدور هم گردآمدند و یکنوع باشگاه عروسی تشکیل دادند ( همان ، 67 ،66 )
مورگان در توجیه نظریه خود معتقد است از آنجا که تمام  مردان و زنان به عنوان والدین دارای روابط در هم و مختلط بودند تحت یک عنوان واحد نامیده می شوند .
تمام خواهران و برادران و هر شخص دیگری در شرایط بین نسلی نیز با یک اصطلاح نامیده می شوند و تمام فرزندان مورد مراقبت هر یک از مردان قرار می گیرند .
مورگان در کتاب جامعه باستان می گوید: از آنجا که برادران و خواهران مجاز نیستند با یکدیگر ازدواج کنند ، این طبقات در مورد حق ازدواج یا همبستری که این رابطه را بهتر بیان می کند ، در جهت متفاوتی رویاروی یکدیگر قرار می گیرند  .این یک قانون اصلی است . (مورگان ،1371 ،141 ).
مورگان در خصوص ازدواج قبایل در این نوع خویشاوندی اینگونه بیان می کند :
«ایپای تنها می تواند با کاپوتا ازدواج کند و نه با دیگری
کومبو تنها می تواند یا ماتا ازدواج کند و نه با دیگری
موری تنها می تواند با بوتا ازدواج کند و نه با دیگری
کوبی تنها می تواند با ایپاتا ازدواج کند و نه با دیگری » (همان ،141).
4- سازمان کلان : در این مرحله که روابط جنسی خواهران و برادران منع شده بود ممنوعیت دیگری وضع شد و آن اینکه فرد مجبور بود از خارج از گروه خویشاوندی خود همسر انتخاب کند ( یوسفی زاده ، 1382 ،323 ) به عبارت دیگر هر زن با مردی از هر کلان غیر از کلان خودش می توانست ازدواج کند.در این مرحله هم مادر تباری وجود دارد و فرزندان به لحاظ بیولوژیکی توسط مادران خود بهتر از پدرانشان شناخته می شدند و پسران این مادر باید با کلانی به جز کلان مادر ازدواج می کردند. بنابر مطالعه مورگان نخستین کلان های مادر تباری در این مرحله شکل گرفت .
5- ازدواج زوجی و تک همسری : در پایان دوره بربریت گرایش به ازدواج زوجی پدید آمد
- گذر از مادر تباری به پدر تباری : مورگان معتقد است دامداری که همراه با کوچگری بود شکل بعدی است که با پدر تباری همراه بوده است ( همان ،  324 ).
مورگان بر این باور بود که تمامی نظام های خویشاوندی را می توان به دو مقوله گسترده تقسیم نمود :
•    نظام های توصیفی : این نظام که در بین اقوام سامی ، آریایی و اورایی وجود دارد ، میان خویشاوندان خطی و جانبی تفاوت قایل می شوند و پدر و عمو با یک لفظ مشترک تعریف نمی شوند .
نظام های رده بندی : در این نظام الفاظ مشابهی برای خویشاوندان خطی و جانبی به کار می برند این نظام که در بین خانواده های مالایی ، تورانی و گانوایی وجود دارد ، برای پدر و عمو ، خاله و مادر و ... الفاظ مشترکی به کار می برند ( مور ، 1389 ،42 ).

نتیجه گیری
هر چند مورگان عاری از نقص نیست ،اما تأثیر وی بر انسانشناسی ، همچنان تأثیری اساسی و پایدار است وی اهمیت مطالعه نظام های خویشاوندی را مورد تأکید قرار داد و اهمیت نظام برای رده بندی ، نقش گروههایی همتبار خطی در سازمان اجتماعی و نظام های که بر پایه روابط خویشاوندی هستند را دریافت . همچنین مورگان تلاش نمود در تحقیقات خود به گونه ای نظام مند و همه جانبه عمل نماید که این امر طلایه دار مطالعات بین فرهنگی در مقیاس وسیع به شمار می رود که یک قرن بعد صورت گرفت . مورگان داده ای انسان شناسی را برای مبنای چارچوبی معین از تطور فرهنگی سازماندهی نمود  و تفاوت های فرهنگی را به عنوان ظرافت های مردم نگاری تلقی کرد ( مور ، 1389 ،52 ).
مورگان سهم بزرگی در گسترش شناخت در مردم شناسی داشت از جمله خدمات وی می توان به موارد زیر اشاره نمود .
•    تأیید و تشریح تمایز میان واحدهای سرزمینی و خویشاوندی بر اساس نظر مین
•    تشریح  مفهوم برون همسری یعنی اختیار کردن همسر در خارج از گروه خود
•    نفی اهمیتی که مک لنان به مفهوم چند شویی یا ازدواج یک زن با چندین همسر می داد
•    توصیف دقیق چندین نظام از واژگان خویشاوندی  از جمله مادر تبار کروا و پدر تبار او هاما
•    تمایز میان واژگان توصیفی و واژگان طبقه بندی کنند
در پایان باید به قدرت تألیف این متفکر بزرگ اشاره نمود و کار بزرگ او در جمع آوری حجم بزرگی از اسناد مردم شناسی را ستود ( ریویر ، 1382 ،58 ).
فهرست منابع
1.    مورگان ، لویس هنری ، 1371 ، جامعه باستان ، تهران ، موسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی .
2.    چایلد ، گوردون ، 1352 ، تطور اجتماعی ، ترجمه احمد صبوری ، تهران ، انتشارات نیل .
3.    نوابخش ، مهرداد ، 1382، درآمدی بر مکاتب و نظریه های مردم شناسی اراک ،انتشارات دانشگاه آزاد.
4.    روح الامینی ، محمود ، 1385 ، گردشهر با چراغ در مبانی انسان شناسی ، تهران ،انتشارات عطار.
5.    فرخ نیا ، رحیم ، 1389 ،نظریه های مردم شناسی ، اراک ،نشر نویسنده.
6.    مور ، جری ، دی ، 1389 ، زندگی و اندیشه بزرگان انسان شناسی ، ترجمه هاشم آقای بیک پوری ، جعفر احمدی ، تهران ، انتشارات جامعه شناسان .
7.    فکوهی ، ناصر ، 1384 ، تاریخ اندیشه و نظریه های انسان شناسی ،تهران ،نشر نی .
8.    ریویر ، کلود ،1382 ، درآمدی بر انسان شناسی ، ترجمه ناصر فکوهی ، تهران نشر نی .
9.    قرائی مقدم ،امان الله ،1388 ، انسان شناسی فرهنگی ، (مردم شناسی ،فرهنگی ) انتشارات ابجد.
10.    اریکسون ، توماس هیلند و نیلسون ، فین سورت ، 1387 ، تاریخ انسان شناسی ( از آغاز تا به امروز ) ترجمه علی بلوکباشی ،نشر گل آذین.
11.    یوسفی زاده ، محمد علی ، 1382 ،تاریخ و اندیشه ها و آراء انسان شناسی و مردم شناسی ( شاخه زرین ) انتشارات یسطرون.
12.    هیس ،ه ،ر،1340 ،تاریخ مردم شناسی ، ترجمه ابوالقاسم طاهری ، انتشارات ابن سینا.



نوشته شده توسط جواد معصومی در دو شنبه 4 خرداد 1394

تعدادی شجره نامه

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 



نوشته شده توسط جواد معصومی در دو شنبه 31 فروردين 1394

نسبت های قومی

نسبت‌های قومی، نسبت‌های خانوادگی ای هستند که بواسطهٔ زاد و ولد بوجود آمده‌اند. نسبت‌های قومی همیشگی هستند.

نسبت‌های قومی به ترتیب نسل برای هر شخص عبارت است از:

سه نسل قبل پدر مادربزرگ (جد، نیا)، پدر پدربزرگ (پدرجد یا جد اعلاء یا نیای بزرگ)، مادر مادربزرگ و مادر پدربزرگ (به مادربزرگ پدر، جده می‌گویند)

دو نسل قبل پدربزرگ پدری (جد، نیا)، پدربزرگ مادری (جد، نیا)، مادربزرگ پدری، مادربزرگ مادری

یک نسل قبل والدین شامل مادر و پدر، خاله، دایی، عمه، عمو

هم نسل خواهر، برادر، پسرخاله، دخترخاله، پسردایی، دختردایی، پسرعمه، دختر عمه، پسرعمو، دختر عمو

نسل بعد فرزند شامل دختر (فرزند) و پسر (فرزند)، برادرزاده، خواهرزاده

دو نسل بعد نوه

سه نسل بعد نواده=نتیجه

چهار نسل بعد نبیره

پنج نسل بعد ندیده

نسبت‌های خویشی

نسبت‌های خویشی، نسبت‌های خانوادگی‌ای هستند که بواسطهٔ پیوند خویشاوندی (ازدواج) بوجود می‌آیند. نسبت‌های خویشی با از بین رفتن پیوند خویشاوندی از بین می‌روند.

نبست‌های خویشی هر شخص عبارت است از:

همسر شامل زن (همسر) و مرد شوهر یا دو زن (همسر) یا دو مرد شوهر

باجناق و جاری

برادرزن، برادرشوهر، خواهرزن، خواهرشوهر

پدرزن، پدرشوهر، مادرزن، مادرشوهر

پدربزرگ شوهر، مادربزرگ شوهر، پدربزرگ زن، مادربزرگ زن

داماد و عروس

زن برادر و شوهر خواهر

نسبت‌های ناتنی

نسبت‌های ناتنی نسبت‌هایی هستند که با ازدواج دوم (و بعد از آن) یک مرد یا زن پدید می‌آید. این نسبت‌ها و تعریفشان تا حدودی بستگی به فرهنگ جامعه نیز دارد.

نابرادری (برادر ناتنی) ناپسری ناخواهری (خواهر ناتنی) نادختری (دختر ناتنی) هوو



نوشته شده توسط جواد معصومی در دو شنبه 31 فروردين 1394

نسبت های خانوادگی

 

نظام نام‌گذاری خویشاوندان در فارسی، بر پایهٔ «نظام توصیفی»[پانویس ۱] است، که با زبان‌های عربی، چینی، ترکی و بلغاری مشترک است. در این نظام نام‌گذاری، هم مذکر/مؤنث بودن لحاظ شده‌است، هم تفاوت بین خویشاوندان پدری و مادری، و هم تفاوت بین نسل‌ها. در بیان رابطهٔ بین خویشاوندان، معمولاً کسرهٔ اضافهٔ بین دو کلمه حذف می‌شود؛ که آن‌را «فک اضافه» می‌نامند. برای نمونه به‌جای «پسرِ عمو» یا «زنِ دایی»، از «پسرْعمو» و «زنْ‌دایی» استفاده می‌شود.

 

خویشاوندان نَسَبی (خونی)

خویشاوندی نسبی عبارت است از خویشاوندی که از تولد یکی از دیگری حاصل شود و یا دو نفر که از یک منشا به وجود آمده باشند. خویشاوندی نسبی شامل موارد زیر می‌شود:

 

خویشاوندان درجه یک: همسر (زن (همسر)، شوهر)، والدین (مادر، پدر)، فرزند (پسر، دختر)، هم‌نیا (خواهر، برادر)

خویشاوندان درجه دو

خویشاوندان عمودی (تباری) که شامل: جد یا نیا که والدینِ والدین هستند. (پدربزرگ: پدرِ والدین، مادربزرگ: مادرِ پدر، مادرِ مادر)، فرجد (جد اعلی): والدین جد، والدین پدربزرگ یا مادربزرگ، جدِّ والدین، نوه (فرزندِ فرزند)، نواده یا نتیجه (فرزند نوه، نوهٔ فرزند)، نبیره: فرزند نتیجه، نتیجهٔ فرزند، نوهٔ نوه، ندیده (نبینه): فرزند نبیره، نوه نتیجه، نتیجهٔ نوه

برادر و خواهر والدین ( عمو: برادرِ پدر، دایی: برادرِ مادر، عمه: خواهر پدر، خاله: خواهر مادر)

فرزندِ برادر/خواهر (برادرزاده: پسر برادر، دختر برادر، خواهرزاده: پسر خواهر، دختر خواهر)

فرزندِ برادرِ/خواهرِ والدین ( عموزاده: پسرعمو، دخترعمو، عمه‌زاده: پسرعمه، دخترعمه، دایی‌زاده: پسردایی، دختردایی، خاله‌زاده: پسرخاله، دخترخاله)

خویشان سببی (همسری)

خویشاوندی‌ای که ناشی از ازدواج باشد را سببی (یا همسری) می‌گویند.

خُسُر: پدرزن یا پدرشوهر

خَش: مادرزن مادرشوهر

پدرِ همسر: پدرزن، پدرشوهر (پدرشوی)

مادرِ همسر: مادرزن، مادرشوهر (مادرشوی)

داماد: شوهرِ دختر، شوهر خواهر

عروس: زنِ پسر، زن برادر

برادرِ/خواهرِ همسر (برادرزن، خواهرزن، برادرشوهر، خواهرشوهر)

همسر خواهر/برادرِ همسر (باجناق/باجناغ/هم‌ریش: شوهر خواهرزن، جاری: زن برادرشوهر)

فرزند برادر/خواهر همسر

همسرِ شوهر: ناشی از چندهمسری (چندزنی و چند شوهری) یا طلاق - (هوو: هم‌شوی، زنِ دیگر شوهری که همزمان بیش از یک زن دارد)

خویشاوندان ناتنی

نامادری: زن‌پدر، زن‌بابا

ناپدری: شوهرِ [جدیدِ] مادر، شوهرننه

نافرزندی (فرزند همسر از ازدواج قبلی/دیگرش) شامل: ناپسری (پسر ناتنی، پسرِ همسر، پسرِ زن، پسر ِشوهر، ربیب) و نادختری (دختر ناتنی، دخترِ همسر، دخترِ زن، دخترِ شوهر، ربیبه)

فرزندِ ناپدری یا نامادری. شامل: نابرادری (برادر ناتنی؛ کسی که تنها از سوی پدر یا مادر برادر است، ناخواهری (خواهر ناتنی)، برادر پدری (برادر اَبی، برادر صُلبی: پسری که از یک پدر است و از یک مادر نیست )، برادر مادری (برادر اُمّی، برادر بَطنی: پسری که از یک مادر است و از یک پدر نیست). توضیح: خواهر یا برادری را که از یک پدر و مادر است، خواهر یا برادر تنی یا اَبَوینی (والدینی، پدری و مادری) گویند.

خویشاوندی شیری (رضاعی)

خویشاوندی‌ای که از طریق رضاع (شیر دادن با رعایت جهات شرعی) حاصل می‌شود.

خوشاوندی از طریق فرزندخواندگی

پدرخوانده کسی است که فرزندی بیگانه را به سرپرستی پذیرفته‌است. برای رعایت محرمیت شرعی، این کار معمولاً با رضاع توسط یکی از خویشان نزدیک، یا متعه (صیغه محرمیت) با یکی از نزدیکان همراه می‌باشد.[نیازمند منبع]

انتقاد از مفهوم خویشاوندی

یکی از شدیدترین انتقادات به حوزه ی مطالعات خویشاوندی داشتن نگاه قوم مداری و اروپا مداری و در نهایت تکامل گرایی به پدیده ی خویشاوندی است. منتقدین اظهار می دارند که خویشاوندی در قالب چنین نگاهی تنها ملاک خویشاوندی را رابطه ی خونی می دانند، از این رو کلیه ی روابطی چون روابط نسبی و سببی و خونی و برادری و خواهری، همگی در چارچوب رابطه ی خونی در نظر گرفته شده است. در حالی که روابط دیگری نیز وجود دارد.

 روابطی نظیر:

پیوند خویشاوندی توتمی: خویشاوندی توتمی یکی از انواع الگوهای روابط خویشاوندی است . بر اساس یافته های میدانی انسان شناسان، برخی جوامع که توتم دارند، توتم را جد مشترک خود قلمداد می کنند؛ بنابراین، چنین جوامعی یک نیای مشترک توتمی دارند. این نیای مشترک می تواند، حیوان یا گیاه باشد. داشتن جد مشترک، کلیه ی اعضای گروه را با یکدیگر همخون می کند؛ به همین علت برخی جوامع برون همسر هستند.

فرزندان «نامشروع»: فرزندان به اصطلاح «نامشروع» گرچه رابطه ی خونی یا رابطه ی نسبی با پدر و مادر خود دارند؛ اما در برخی فرهنگ ها، از نظر شرع و اخلاق اجتماعی و قوانین عرفی و حتی قوانین مدنی وضع شده، به رسمیت شناخته نمی شوند. حال آنکه در برخی فرهنگ های دیگر به رسمیت شناخته می‌شوند و میان آنها و فرزندان «مشروع» تفاوتی از نظر حقوقی و پذیرفته شدن در جامعه وجود ندارد. حتی در برخی فرهنگ ها به آنها ارج زیادی نیز می‌گذارند؛ بنا بر اظهارات «کریستین بارتلمه» شرق‌شناس و پژوهشگر آلمانی- در کتاب زن در دوران ساسانیان، فرزندان نامشروع را در آن دوران «پیک خدایان» می‌نامیده‌اند، چنین فرزندانی از حق و حقوق یکسانی با فرزندان دیگر برخوردار بوده‌اند، در رابطه با جوامع اروپایی نیز می‌توان به نمونه فرانسه اشاره نمود، که در حال حاضر اصطلاح فرزندان «نامشروع» از نظر قانونی پذیرفته نیست و قوانین مدنی جدیدی وضع شده‌است.

فرزندخواندگی: در برخی فرهنگ‌های دیگر، فرزندخوانده، یعنی کسی که هیچ‌گونه پیوند خونی یا زیستی با پدر و مادر خود ندارد، به طور مشروط و حتی نامشروط و تمام و کمال وارد کادر روابط خویشاوندی رسمی و پذیرفته شده می‌شود. نتیجه این که، قوانین اجتماعی و عرفی و شرعی و مدنی در بسیاری از موارد بر قوانین زیستی و طبیعی خویشاوندی چیرگی پیدا می‌کنند.

فرزندان حاصل از ازدواج میان دو زن: همچنین می‌توان از فرزندانی که حاصل ازدواج میان دو زن یا ازدواج میان زن با ارواح هستند، سخن گفت؛ چنین ازدواجی میان قبایل «نویر»ها در سودان وجود دارد، به هر حال بر طبق سنت های عرفی، حاصل چنین ازدواجی فرزندان پسری هستند، که از مزایای حقوق جامعه خود کاملا برخوردارند.

فرزندان متعلق به زوج همجنس گرا: ازدواج همجنس‌گرایان (ازدواج هایی میان زن و زن و نیز میان مرد و مرد) به صورت کاملا قانونی، در اروپا و نیز بعضی ایالت های امریکا صورت می‌گیرد. این گونه خانواده‌ها تحت شرایطی اجازه می‌یابند فرزندانی را به فرزندی بپذیرند. چنین فرزندانی، در این گونه خانواده‌ها از کلیهٔ حقوق مدنی برخوردارند. (سرپرستی فرزند توسط همجنس‌گرایان)

بنابراین رابطهٔ خویشاوندی، رابطهٔ تنها زیستی یا بیولوژیکی نیست، بلکه بر اساس روابط اجتماعی و قوانین شرعی و عرفی تعریف و تعیین می‌شود. نتیجه آن که نمی‌توان گفت، خویشاوندی مجموعه‌ای با ساختار مشخص و معین برای تمام فرهنگ‌هاست. از سوی دیگر، نمی‌توان خویشاوندی را به یک گروه اجتماعی صرف تقلیل داد. خویشاوندی مجموعهٔ پیچیده‌ای از روابط زیستی و اجتماعی ست.



نوشته شده توسط جواد معصومی در دو شنبه 31 فروردين 1394

ساختار خانواده

خانواده به‌عنوان کوچک‌ترين واحد اجتماعى جامعهٔ ايلي، بر روابط ميان زن و شوهر و پدر و مادر و فرزندان ساخته شده است.

در ايلات ايران اشکال گوناگون خانواده اعم از خانوادهٔ هسته‌اى ساده تا خانوادهٔ گسترده و يا گسسته و ناقص وجود دارد. در چنين جامعه‌اى فرزند داشتن موجب اعتبار و ارج و نداشتن فرزند ايجاد محکوميت مى‌کند. و چنانچه فرزند خانواده پسر باشد، احترام و اعتبار بيشترى براى خانواده به‌همراه مى‌آورد، چرا که مهم‌ترين هدف ازدواج در جامعهٔ سنتى ايران، توليد نسل است و زن تنها با مادر شدن، قدر و ارزش خود را به‌دست مى‌آورد.

اقتدار در جامعه ايلى با مرد است و روابط ميان اعضاءِ خانواده طبق مجموعه‌اى از اصول اخلاقى و الگوهاى رفتارى از پيش تعيين شده صورت مى‌گيرد. بازتاب اين نظام تربيتى در ادبيات و روايات شفاهى فرهنگ عامه به‌خوبى مشهود است.

در جوامع ايلى ايران، نظام خويشاوندى بر رابطهٔ ميان گروه‌هاى نسبى و سببى استوار است و اصل پدر تبارى شکل رايج و غالب در ساختار خويشاوندى است. فرزندان منسوب به يک نياى مشترک و واحد، يک رده يا شاخهٔ دودمانى پدر تبارى را در ايل به‌وجود مى‌آورند.

نظام خويشاوندى وظيفه و نقش مهمى را در همبستگى ميان شاخه‌هاى ايل دارد و موجب بقاءِ آن مى‌گردد.


نوشته شده توسط جواد معصومی در دو شنبه 31 فروردين 1394

مطالب پیشین

صفحه قبل 1 2 صفحه بعد


Powered By LOXBLOG.COM Copyright © 2009 by khfarhang1394